الف: آكي كوريسماكي
آكي كوريسماكي، از آن كارگردان هايي است كه فيلم هايش قشنگ داخل سينه هايت را يخ مي كند؛ بعيد است هنگام ديدن فيلم هايش گريه كني يا موهايت تنت سيخ شود يا به هيجان بيايي يا احساساتي از اين دست به تو دست بدهد؛ حتا اگر نخواهي تو را مجبور به فكر كردن هم نمي كند اما مطمئنا رنجي را كه در زندگي ات كشيده اي و شايد عادت كرده اي به آن شايد هم فراموشش كرده باشي برايت زنده مي كند – ممكن است بگوييد چه كاريه؟ مگه مرض دارم اين همه پول دوا دكتر دادم افسردگي و اضطرابمو درمون كنم حالا دوباره زنده شون كنم؟ من هم خواهم گفت انتخاب با شماست فقط تا حالا فكر كرده ايد زندگي بدون رنج هاي عميق و زخم هاي كاري چه چيز بي معنايي است؟ - مثلا "مرد بدون گذشته" را اگر نديده ايد حتما ببينيد؛ ببينيد چگونه همزمان اميدهايتان را به نااميدي و نااميدي هايتان را به اميد بدل مي كند – جادوي سينما- يا "نوري در تاريكي" را كه آن حس عميق اضطراب را جا به جا در لفافه اي از آرامش – بدون درد - تزريق مي كند در شما. يا آن كار كوتاهي كه در مجموعه ي " ده دقيقه پيرتر (ترومپت) " و آن كار كوتاه در "هر كس سينماي خودش " همه بدون استثنا امضاي خودش را پاي آن دارد.
ب: فئودور داستايفسكي
درباره ي داستايفسكي و رمان هايش مخصوصا جنايت ومكافات مفصل با هم حرف زده ايم – به ويژه درباره ي شخصيت هاي جنايت و مكافات – مهم ترين نكته اي كه در كارهاي داستايفسكي به چشم مي آيد روانشناسي عميق شخصيت هاست و جالب اينكه اين رمان ها را جناب داستايفسكي زماني نوشته كه هنوز فرويد، لكان، ماركس و نيچه ظهور نكرده اند.
ج: آقاي كاف
در فضاي پوپوليستي محل كارم يكي از معدود كساني كه دوست داشتم با او همصحبت شوم آقاي كاف بود؛ آقاي كاف كارشناس ارشد پرستاري است؛ مودب است؛ افكار روشني دارد و ميانه اش با تكنولوژي – مخصوصا انفورماتيك - خوب است؛ خوش برخورد و خوش پوش هم هست. همه ي اينها تا زماني برايم جذاب و جالب بود كه او را در متن ِ فضاي پوپوليستي محل كارم تصوير مي كردم. از وقتي فهميدم ساير اعضاي خانواده اش همگي در دانشگاه هاي معتبر داخل و خارج از ايران تدريس مي كنند از چشمم افتاده؛ بيشتر به يك آدم عقب افتاده شبيه است كه فضاي عالي خانوادگيش هم نتوانسته او را به بيشتر از يك كارشناس ارشد پرستاري كه در يك شهر دور و در يك اداره ي پرت كاري گير آورده تبديل كند. حالا اين شده حكايت فيلمي كه امروز مي خواهم بهتان معرفي كنم!
براي كسي كه جنايت و مكافات را نخوانده باشد فيلم ِ جنايت و مكافات ِ كوريسماكي كمتر از يك شاهكار نيست؛ رنگ هاي تندي كه در صحنه هاي فيلم هاي مختلف او مشخصه ي كارگردانيش هستند اينجا به طرز چشمگيرتري آن تنش دروني رايكاينن – معادل سينمايي راسكلنيكف - و تنش موجود در فضاي فكري جامعه را نشان مي دهد؛ بازي هاي سرد و بي روح كه يكي ديگر از مشخصات فيلم هاي كوريسماكي هستند هم در اينجا بيشتر خود را نشان مي دهند خلاصه اينكه همه چيز در حد استانداردهاي عالي سينماست.
اما به نظر من هر كارگرداني كه مي خواهد جنايت و مكافات را بسازد نبايد به فيلمي كمتر از دست كم هفت ساعت رضايت بدهد بايد جسارت داشت نبايد شخصيت هاي رمان را حذف كرد – كجاست مارمالادف و لبزياتنيكف و دونيا و پولخريا – نبايد شخصيت ها را ادغام كرد – سويدريگايلف و لوژين در فيلم كوريسماكي تبديل به يك شخصيت شده اند –
با اين وجود فيلمي است كه بايد ديد به دلايلي كه در بالاتر گفتم:
Rikos ja rangaistus: جنايت و مكافات: Crime and Punishment
محصول 1983 فنلاند
نويسنده و كارگردان: آكي كوريسماكي
بر اساس رماني از فئودور ميخاييلوويچ داستايفسكي
93 دقيقه رنگي
+ (به زودي زيرنويس فارسي آن را برايتان ترجمه و در دسترس قرار خواهم داد تا آن زمان بگرديد فيلمش را پيدا كنيد)
+ به اون هايي كه ميگن فيلم از كجا گير مياري : اين فيلم را به لطف اين دوست خوبم ديدم كه دمش گرم (شما هم بگردين ازين دوستا پيدا كنين)
+ در مورد اين كه اين مدت كه نبودم و ننوشتم كجا بودم و چرا ننوشتم در يك پست ديگر با ليبل هاي دلتنگي، همينجوري و پراكنده خواهم نوشت.