برتولت برشت ِعزيز ، متوجه شدم كه متاسفانه نمي توانم نقش كراگلر را بازي كنم از اينكه وقت تان را تلف كردم عذرخواهي مي كنم .
شاگردتان
شاه رخ
هميشه همين جوريه كراگلر عزيز ؛ وقتي بر مي گردي مي بيني اتفاقي كه نبايد افتاده ؛ مي دونم اين چهار سال تو يا داشتي مي جنگيدي يا به آنا فكر مي كردي ، آنا هم اينجا يا به تو فكر مي كرد يا تو رختخواب پيش من بود ؛ حتا باور كن وقت هايي هم بود كه مي فهميدم آنا اصلا ًمن را نمي بيند دارد بغل باز مي كند براي كسي ديگر مي دانستم تويي ، چي بايد مي گفتم ؟چيكار مي كردم ؟ نه مي دونستيم زنده اي نه مي دونستيم مردي ، نمي دونستيم بايد تا كي منتظر بمونيم كه برگردي .
كراگلر عزيز ! چهار سال زمان كمي نيست ، حالا كه برگشتي معلومه كه به عشق آنا بر گشتي مي تونستي همونجا توي كازابلانكا بموني ، اونجا ديگه يه سرباز ساده نبودي درجه داري بودي كه مي تونستي شبا تو كافه ها عرق مجاني بخوري ، با حشري ترين دختراي اونجا بخوابي مي تونستي يه زندگي درست درمون برا خودت راه بندازي ، اما تو اين چهار سال فقط به آنا فكر كردي و آنا حالا يه بچه تو شكمشه كه بايد هر جور شده وقتي به دنيا بياد كه شيش هف ماه از عروسي ما گذشته باشه .
آنا تو رو دوس داره ؛ من هم .
هم بازي تو
شاه رخ
26 comments:
hei pesar to ye khaeni....(dobare migirim...ba hesse bishtar)HEI PESAR..
hei pesar to ye khaeni...(dobare,ba hesse bishtar)...HEI PESAR..
خوب جانم اين خيلي مشخصه كه چرا نامه ي جعلي چاپلين رو گذاشتم اينجا
براي اينكه بگم اين نامه جعليه
مرسي بابت هوش زياد شما
بسيار مستفيض شديم
بيچاره كراگلر حالا نمي شه خودم مي شم آناش
نمي شه؟
گوشه ي دلتوندوباره نو
www.dobarenou.blogspot.com
www.moani.blogfa.com
ab dahanamo sakht ghurt dadam....oh!
gofT az kiye?
not bad , wanaa exchange links ?
i've got up to date
سلام شاهرخ خان :
پست امروزت از اون نوشته هایی که ساعتها آدم رو به فکر می بره
قلمت سبز
آخر تخیل بود
خیلی صفحه ی کامنتت سخت بالا می آید. چند بار سر زدم تا بتونم کامنت بگذارم
....
با برشت دیوانه تو کازابلانکای تخیلی هم میشه شوخی کرد.
وای از این تمرینای سالیانه بی پایان
جسارت،جسارت،جسارت
شاهرخ عزیز سلام ! نامه ات را خواندم
برتولت برشت
آخه من که نمی تونم برای این جور پست ها کامنت بذارم که ! خیلی کلاس بالاس این جور پست ها! اما خیلی خوشم اومد
از دست تو ! نمي دانستم آنا مرا فراموش مي كند .. آخر به همين زودي؟ جاي تعجب است او كه همين ديروز برايم نوشت: كراگلر عزيز با قلبم برايت مينويسم با آنكه مي دانم جوابي نمي دهي...او چرا به من پشت كرد؟ راستي پدر سانس براي شما دعاي شام عروسي را خواند؟ اگر يادم مانده باشد درب ورودي كليساي رولان قرچ قروچ مي كرد ! آيا هنوز هم اينگونه است؟ از وقتي اينجايم دلم براي خيلي ها تنگ شده اما ...
نمي فهمم شاه رخ نمي فهمم چرا آنا با من اينكار را كرد به محض اينكه به ديدارتان برسم سعي خواهم كرد هر سه شما را بكشم ... دوستتان دارم
كراگلر
كمي انور تر بياستيد آقا شما آهار كت من را خراب مي كنيد
خيلي غمگينه نه؟ من فكر مي كردم چارلز ديكنز اين حرفو از خودش درآورده ولي پريروز توي بانك . . .
اوه
فداکاری کردی تو دیگه
آره
شاهرخ جون عزیز من از این خیالات بیا بیرون ..مثل من خشن و واقع گرا بشو..اصلا یه دور بیا پیش من ببینمت دلم برات تنگ شده...
سلام شاهرخ جان..عزیز من از این خیالات و تسویلات و شبهات بیا بیرون..مثل من خشن و واقع گرا بشو..اصلا یه دور بیا پیش من ببینمت..دلم برات تنگ شده..خیلی زیاد
خوشم اومد ار نوشته ت ازش جوراي خوبي لذت بردم
برای چی؟
اینکه کاری نداره میخوای من به جات بازی کنم
سلام عید شما هم مبارک
من در کمال خنگی مونده بودم چطور برات کامنت بذارم
هنوز بوی سکه های یهودا، به خروس خوان سحری،در تُف دانی صندوقهای جلجتا ،بر چشمان مسیح میخ میکوبد...
سلام.مخلصیم. اوضاع خوبه؟ شعر مال یه شاعر خراسانیه...چه خوب! منو یاد لیلی و مایاکوفسکی انداختی!
به طرز ديوونه كنندهاي خوبه پستت
ادامه نامه به خط آنا:
"کراگلر عزیزم
این دروغ میگه من اصلا باهاش نخوابیدم
من به تو خیانت نکردم
خوشحالم که برگشتی
!
"آنا"
ولی از شوخی گذشته عالی بود
واقعا درگیرم کرد
Post a Comment