من خیلی خنگم خیلی. تازه با کامنتی که گذاشتی فهمیدم اون یغمای لعنتی کجاست. متاسفم ولی من همیشه دست می زارم رو چیزهایی که بدجوری رو اعصابمه. و مثل این که فقط رو اعصاب من نیست. سلام وقتت به خیر شاعر شدنت مبارک انقدر از جنگل ننویس که ما همه داریم توش زندگی می کنیم
من خیلی خنگم خیلی.
ReplyDeleteتازه با کامنتی که گذاشتی فهمیدم اون یغمای لعنتی کجاست.
متاسفم ولی من همیشه دست می زارم رو چیزهایی که بدجوری رو اعصابمه.
و مثل این که فقط رو اعصاب من نیست.
سلام
وقتت به خیر
شاعر شدنت مبارک
انقدر از جنگل ننویس که ما همه داریم توش زندگی می کنیم
ها اینجوری هم نیست شاعر گاهی همیشه می تابد اگر ما بخواهیم باور کن
ReplyDeleteحسی از آرامش هست تو این شعر که نمی تونی دوستش نداشته باشی
ReplyDeleteجالب بود.
ReplyDeleteفقط فکر کنم بعد از دو تا "را " سه نقطه بذاری بهتره...جهت کمک به معنی.
بله!
غم انگیزه...
باور مهتابی
ReplyDeleteو من هر از گاهي با خنده اي بر لب
ReplyDeleteآنگاه كه رويت مهتاب من مي شود.
ميشه از لينچ و فيلم آيلند ايمپاير بنويسي؟
هوا تاریک
ReplyDeleteآبی ابری
رود پر دود
..............
من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه
ReplyDeleteمن شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه
ReplyDeleteمن شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه
ReplyDeleteمن شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه
ReplyDeleteمن شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه
ReplyDeleteمرسی دوست
ReplyDeleteبله
اتفاقات جالبی نبود
غم داشت و ...
سکوت جنگل
ReplyDelete