Pages

Tuesday, July 20, 2010

جنگل - 4

دريا هميشه صخره هايش را

بيابان هميشه ستاره هايش را

جنگل اما تنها

گاهي

گاهي

گاهي مهتابي است.

14 comments:

  1. من خیلی خنگم خیلی.
    تازه با کامنتی که گذاشتی فهمیدم اون یغمای لعنتی کجاست.
    متاسفم ولی من همیشه دست می زارم رو چیزهایی که بدجوری رو اعصابمه.
    و مثل این که فقط رو اعصاب من نیست.
    سلام
    وقتت به خیر
    شاعر شدنت مبارک
    انقدر از جنگل ننویس که ما همه داریم توش زندگی می کنیم

    ReplyDelete
  2. ها اینجوری هم نیست شاعر گاهی همیشه می تابد اگر ما بخواهیم باور کن

    ReplyDelete
  3. حسی از آرامش هست تو این شعر که نمی تونی دوستش نداشته باشی

    ReplyDelete
  4. جالب بود.
    فقط فکر کنم بعد از دو تا "را " سه نقطه بذاری بهتره...جهت کمک به معنی.
    بله!
    غم انگیزه...

    ReplyDelete
  5. و من هر از گاهي با خنده اي بر لب
    آنگاه كه رويت مهتاب من مي شود.
    ميشه از لينچ و فيلم آيلند ايمپاير بنويسي؟

    ReplyDelete
  6. هوا تاریک
    آبی ابری
    رود پر دود
    ..............

    ReplyDelete
  7. من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

    ReplyDelete
  8. من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

    ReplyDelete
  9. من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

    ReplyDelete
  10. من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

    ReplyDelete
  11. من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

    ReplyDelete
  12. مرسی دوست
    بله
    اتفاقات جالبی نبود
    غم داشت و ...

    ReplyDelete