Pages

Wednesday, July 21, 2010

جنگل - 6

پرنده هايم را بكشم

سمت آفتابيم را پرده بكشم

پرده اي پرچين با نقش پرنده

9 comments:

  1. همه جا هستم در مقابل بادی که می وزد و هیچ چیزی کهکنار نمی رود....
    با مطالب اخیر شما این به ذهنم خطور کرد....

    این عنوان وبلاگ و اون درباره مطلب روان آدمو پریشون می کنه شدید
    چه عشق عجیبی در پست مطلب اخیرتون موج می زنه درکش نمی کنم!
    البته کندذهنی هم مزیدی برعلته شاید

    ReplyDelete
  2. براي مزخرف ترين گناه عمرم و مرده شوري كه قرار است هيكل مرا ببرد:

    BARAN-BARG.BLOGFA.COM

    به روز شد...

    ReplyDelete
  3. اوووه! چه خبر است اینجا. یک عمر حرفهای دلت را خوب چرا نمیزدی که جمع شوند و خرد شوند و هایکو وار بیرون بریزند

    ReplyDelete
  4. جنگل حس شعر بهت میده یا فقط حس شعر گفتن واسه جنگل رو داری؟!
    سلام خوبی؟

    ReplyDelete
  5. همون پرنده که به عشق خورشید رفته بالای بالا و پرش سوخته ؟؟؟

    ReplyDelete