چند وقت است
وقتی به خودم میآیم (گفته
بودم ما آدمهایی که معتقدیم که دیگر برای
همه کاری دیر شده است این کار را زیاد
میکنیم. به خودمان میآییم و وقتی مطمئن
میشویم که هنوز هم برای همه کاری دیر
شده است از خودمان برمیگردیم) بله
چند وقت است وقتی به خودم میآیم دارم
دندانهایم را روی هم فشار میدهم.انگار
از چیزی عصبانی باشم و این عجیب است چون
خیلی وقت است که دیگر چیزی عصبانیم
نمیکند.قبلا
از بیمنطقی عصبانی میشدم ولی بعد از
اینکه فهمیدم خودم هم بیاندازه بیمنطقم
به روی بقیه لبخند می زنم وگاهی بهشان چشمک
هم می زنم که تو هم از خودمانی.اینکه
ناخودآگاه دندانهمایم را روی هم فشار
میدهم برایم نگرانکننده است.نه
به این دلیل که دنبال علت روانیش باشم.نه.فشار
دادن دندانها روی هم میتوانند موجب پوسیدگی
دندان شود.ما
برای جویدن غذا و تکهتکه کردن گوشت و
سبزیجات به دندانهایمان احتیاج داریم.ممکن
است با دندانهای پوسیده و یکی درمیان
ویتامینهای لازم به بدنمان نرسد و دچار
سو تغذیه شویم. بدتراز
این، از این ترکیب به شدت میترسم.پوسیدگی
دندان.پوسیدگی
اغلب برای چیزهای مرده اتفاق میافتد.جسدی
که زیر خاک می پوسد.اینکه
چیزی مرده توی دهن آدم باشد ترسآور است.
با مردههایمان
به دیگران لبخند میزنیم و با این زردهای
پوسیده گرههای کور را باز می کنیم.از
دندان شانس نیاوردهام.از
وقتی که یادم میآید موقع خوردن چیزهای
شیرین دندانهایم مثل یک دسته گرگ وحشی
زوزه میکشیدهاند. حسرت
یک خرما به دلم مانده.چیزهای
شیرین را مجبورم مثل مار ببلعم که قند
کافی به بدنم برسد.
از بس سرد و
گرم چشیدیم اینجوری دندنهایمان به گا
رفت! دندان
قروچه هم بالای قوز!
من هم مثل تو چند وقتِ زیادیه که دیگه چیزی عصبانیم نمی کنه ، فقط شاید گاهی از خودم تعجب کنم که چرا دیگه به جای عصبانیت شانه بالا می ندازم ... اما دندان قروچه چیزِ خوبی نیستا ... مخصوصن اگه نتونی دیگه شیرینی بخوری و لذت جویدن مثلن یه تیکه شکلات رو حس کنی .
ReplyDeleteگاهی
زندگی می تونه شیرین باشد
و اگه نتونی مزه مزه اش کنی و قورتش بدی بده که ، بیشتر از این دندوناتو به فاک نده پسرک
;)
لی لی