يك خوبي اين تعطيلات اين است كه ميشود كناري جست و رماني خواند يا چند كلمه با دوستان گفت و گو كرد.رماني كه در اين تعطيلات به لطف شاهرخ عزيزم خواندم--اكثر رمان هاي دوست داشتني كه خوانده ام با معرفي او بوده.سرش خوش باد!-- يك رمان پست مدرن است به قلم كرت ونه گوت.مجمع الجزاير گالاپاگوس.خود شاهرخ در خانه ي قبلي درباره ي آن نوشته بود.چيز زيادي ندارم به آن اضافه كنم.البته احتمالن خيلي از شما اين رمان را خيلي وقت پيش خوانده باشيد—در كل در رمان خواني خيلي آوت آف ديتم!—ولي به هر حال دوست دارم چند سطري بنويسم.
نكته ي اساسي كه ونه گوت روي آن تاكيد دارد در واقع خطر دانش است،دانشي افسارگسيخته كه بايد در خدمت انسانيت در ميآمد.تفاوت بنيادي انسان انديشمند كنوني با نياكان پيتك آنتروپش در واقع همان مغز گنده است كه ميسازد نابود ميكند،در خدمت استبداد و انحراف در ميايد و به يك باره از ساخته هايش ويرانه اي ميسازد.ونه گوت با نگاهي هوشمندانه ادامه حياتي اينچنيني را توصيف ميكند و انسان گنده مغز جنگجو ،انسان خريد و فروش،انسان مفتخر به دانش خود وانسان غيره وغيره وغيره تبديل ميشود به موجودي بي آزار با مغزي كوچك و دو باله به جاي دست.فعاليت اصليش گرفتن ماهي است و اينكه در فصل جفت گيري چگونه جفت را به سوي خود جلب كند!اوج زيبايي كار هم به زعم من ستاره خوردن اسم ماندراكس به عنوان نمادي از دانش بشري است به نشانه ي مرگش.
اما نكته اي كه برايم جالب بود استفاده از دو ديدگاه در باره ي تكامل انسان در كنار يكديگر بدون اينكه نه سيخ بسوزد و نه كباب.تفكر تكامل دارويني كه در سراسر داستان روي آن تاكيد زيادي ميشود و عالم پس از مرگ و توصيف راوي از آن با همان تفكر ديني روح.برگرفته از سفر تكوين .طنز جالبي شده.
رمان با يك آشفتگي زماني و مكاني پيش ميرود و راوي جذاب و پرچانه ي داستان عجولانه هر چيزي كه ممكن است خواننده را غافلگير كند لو ميدهد و در واقع چيزي كه خواننده را غافلگير ميكند همين گريز داستان از غافلگير كردنش است.در واقع همين فاصله گرفتن داستان از رسم و اصول داستان گويي كلاسيك به همراه همان زمان در هم و برهم كار است كه آن را به عنوان نمونه ي خوبي از يك رمان پست مدرن مطرح ميكند.
ترجمه ي كار هم بسيار خوب و شيوا بود.دست جناب بهرامي درد نكند.جزييات جذاب كار آنقدر زياد است كه توصيه ميكنم اگر نخوانده ايد در اولين فرصت دست به كار شويد!
مجمع جزاير گالاپاگوس/كرت ونه گوت/ترجمه:علي اصغر بهرامي/انتشارات مرواريد/چاپ اول 1382
به زعم تمام حرفهايي كه در اين كتاب آمده بود ولي باز هم جنبه رمان گونه آن و بعضا صحنه هايي كه به تخيلات نويسنده مربوط است از امتيازات بارز اين كتاب كاسته بود ... متشكرم از يادآوري خاطرات
ReplyDeleteسلام و سال نو مبارك
ReplyDeleteبا بهار در قرآن كدام است ؟ به روزم
و منتظر حضور و اظهار نظر شما دوستان
و منتظرين و مشتاقان حضرت مهدي (ع)
salamalek
ReplyDeleteahvalate shoma..man nemidoonam chera aslan hese ketab khoondan nadaram taze koli makhsham daram:(
سعی می کنم بخونمش
ReplyDeleteبه نظر جالب میاد/نوروز بی کتاب یعنی نوروز فقیر
ReplyDeleteخواتده
ReplyDeleteبودمش به یک زمستان
بد نبود
ممنون از تو
البته الن نمی دانم که مخاطبم هست
ولی
...
لباس نو مبارک!
ReplyDelete/
کنجکاویده شدم بر خواندن این کتاب
/
سرتان خوش
نخوندمش
ReplyDeleteولی حتما می رم سراغش
چه خوب از تعطیلات استفاده کردی!
ReplyDeleteسلام .
ReplyDeleteمرسی بازم از معرفی یه کتاب خوب .
راستی به اون صفحه مشکی عادت کرده بودم . وقتی وارد شدم فکر کردم اشتباه اومدم !!! به هر حال انگار سال جدید کار خودش رو کرده ؟،قلمتون پایدار .
سلام عيد تون مبارك من كه تا كنون موفق نشده بودم كامنت بگذارم
ReplyDeleteاينطوري خيلي خوبه كه ادم رمانهاي قشنگي كه خونده رو به ديگران معرفي كنه منتظر انتخاب بعديت هستم
ReplyDelete