Pages

Wednesday, July 7, 2010

ميانسالي

زمان مثل مكان نيست كه از قبل تابلو زده باشد فلان جا قلان قدر كيلومتر و بعد تر بگويد به فلان جا خوش آمديد؛ زمان اين جوريست كه يكدفعه، يكهو، ناگهان و بي خبر ميبيني ميانسال شده اي؛ بدون تابلويي كه خوشامد گفته باشدت

49 comments:

  1. بعضی وقتا هنوز میانسال نشده پیر میشی و تمام..
    خوبی؟

    ReplyDelete
  2. غم تنهایی اسیرت میکنه تا بیای بجنبی پیرت میکنه...
    اینا همه از تنهایی داداش جان!
    یه چیز دیگه هم که هست و خود منم بهش مبتلام اینه:
    که افکاری که درونش غوطه وریم به شدت رنگ و بوی گهی به خود گرفته اند. جامعه ای که توش هستیم به دشت در حال گه زدن به روان ماست.
    دنیایی که درونش هستیم به شدت نسبت به احوال گه ما بی تفاوت است...
    ببخشید اگر مطالب کمی بودار بودند.
    سلام بازگشت تان مستدام :)

    ReplyDelete
  3. منم اون هفته توی باشگاه وقتی کمرم قفل کرد باورکردم سی و دو سالمه!!

    ReplyDelete
  4. و چقدر فکر می کنیم که میانسالی و بعد پیری از ما فاصله دارند در صورتیکه اینطور نیست
    راستی شما توی وبلاگم نظر گذاشتید که با جا عوض کردن من موافقید من کی گفتم جامونو عوض کنیم؟
    من اصلا بار اولیه که وبلاگتونو می خونم و نظر میدم

    ReplyDelete
  5. و من به نمودار زمان-مكان ي مي انديشم كه هر چه در مكان پيش ميروي در زمان پس!
    شايد تو هم مي گويي كه من ديوانه ام!

    ReplyDelete
  6. خودم نوشتم!
    ولی یادم نمیاد کی و واسه کدوم پستت
    به هر حال ممنون که چک کردی

    ReplyDelete
  7. من نمی دانم چرا حس می کنم این را ننوشتی که از میانسالی حرفی بزنی ... من فقط دارم در این جمله ها بازتابی از هنر نویسندگی ات را تماشا می کنم و عجیب حس می کنم به همین قصد نوشته شده اند.

    ReplyDelete
  8. تو پروفایلت سنت رو نوشته 27. پس لطفاً نوشتن درباره میانسالی رو بزار به عهده من. باشه؟ هر چند شماها انقدر افسرده اید که فکر کنم من در برابرتون دختر بچه محسوب می شم. خجالت بکشید به شماها هم می گن جوان؟ بی خود هم نیا بگو تو این مملکت خراب شده روحیه برای آدم نمی مونه. من هم تو همین خراب شده زندگی می کنم. فقط فکر می کنم فرق من با تو در اینه که من دیگه دارم سنگ پای قزوین رو هم از رو می برم
    می خندم، پس هستم. به قول اون یارو دنیا به آرنجم هم نیست

    ReplyDelete
  9. بعضی وقت ها هم ذوق زده میکنه آدم رو. حال گیری هاش به سورپرایزاش می ارزه.

    ReplyDelete
  10. جالب بود... نه دقیق

    ReplyDelete
  11. سلام...
    سپاس بابت سر زدن...
    آدرس وبمو بگذارید تو مطالب دوستان تا آپ کردنم حرفهاتون رو بشنوم.
    باید بچه هنر باشید.
    می تونید واسه فیلم دیدن (تاریخ سینما) کمک کنید...

    ReplyDelete
  12. سلام
    و ناگهان چقدر زود دیر میشود!!!

    ReplyDelete
  13. سلام
    و ناگهان چقدر زود دیر میشود!!!

    ReplyDelete
  14. حرف شما متین برادر من ! ولی آخه تو مگه چند سالته؟ هان؟
    باز منو بگی یه چیزی ! اقلاً سال 67-70 پلی تکنیک می رفتم ! تو که تا همین 2-3 سال پیش اونجا بودی میانسالی چی میگه؟!

    ReplyDelete
  15. این حس لعنتی که منو هم کتک می زنه

    ReplyDelete
  16. سلام
    اول باید ازت تشکر کنم که یادت هست و به من هم سر میزنی، در ثانی از قرار ملاقاتت با رفیقم خبر دار شدم، پس میدونم که میانسال نیستی حالا چرا این احساس رو داری؟

    ReplyDelete
  17. همیشه هم خیلی بد نیستش

    ReplyDelete
  18. وقتی تو حول و حوش سی سالگی کامو بیگانه و کالیگولا رو نوشته، داستایوسکی شبهای سپید و بتهوون سونات مهتاب و پاتتیک رو...وقتی تو 19 سالگی اوون و مسی و مارادونا ستاره میشن....میشه گفت به سی که برسیم خیلی هم از میانسالیمون گذشته شاید.ء

    ReplyDelete
  19. تو همانگونه زندگی می کنی که می اندیشی !!!!!!!میانسالی چیه تو حالا حالا ها کار داری

    ReplyDelete
  20. نمي توني جلوشو بگيري
    همينه ديگه

    راستي نکته اي که گفتي در مورد کارير نمي دونستم. خودش که معرکه س. مجلات زرد را متأسفانه نمي خونم.

    خانه کاغذي رابطه يه زن و شوهر که خوشبختي شون با خوشبختي بچه هاشون معني پيدا مي کرد يعني اينطوري فکر مي کردند بعدش که ديدن اونا هم وامونده شدند فهميدند که خانه آرزوهاشون پوشالي بوده و تو يه خونه کاغذي زندگي مي کنن

    ReplyDelete
  21. چه راست و غم انگيز ومدرس!









    بيا پيشم...

    ReplyDelete
  22. وقتی به سن و سال فکر میکنم دنیا به نظرم خیلی مسخره میاد!خیلی دردناک میشه!

    ReplyDelete
  23. نمی دونم حس مردها چفدر شبیه به حس زن ها هست در این مقوله سن، من آدمی نیستم که خودمو درگیر سن شناسنامه ای کنم، ولی بعضی وقتا وقنی این چند تار موی سفید را که اخیرا اضافه شده یه جوری می شم، اعتراف می کنم به عنوان یه زن دوست ندارم روند پیر شدن دستام، جسم و موهامو ببینم.
    حنی صبح ها که تو پارک ملت وقتی خانومای خیلی پیر را می بینم که چه ورزش و تلاشی می کنند به فکر فرو می روم، به هر حال زندگی در عین زیبایی بی نهایتش پوچ هم هست

    ReplyDelete
  24. آره، خلاصه اين زمان پاشو مي زاره رو گاز و بي ترمز ميره، كاري به تابلو مابلو ام نداره رفيق...

    نوشته شد!

    ReplyDelete
  25. من بهت خوشامد ميگم
    غم مخور رفيق

    ReplyDelete
  26. هی رفیق سلام
    دلم برات تنگ شده
    این بلاگ جدید منه

    ReplyDelete
  27. سلام برای چندمین بار هست که به وبلاگتون میام.
    قالب وبلاگ خیلی خاطره انگیزه همش آدم فک میکنه داره دور میشه از یه چیزی یا به یه چیزی نزدیک میشه.نمیدونم چقدر جمله ی قبلیم ابلهانه شد ولی همین حس تعلیقو بهم میده.
    از دربدریت خوشم میاد.(جسارت نباشه)
    از جنایات و مکافات هم.
    از اینکه او ن بالا نوشتی"سبز تویی که سبز می خواهمت"
    از کامایی که بعد از تویی گذاشتی.
    از نور وبلاگت.از ترکیب همه چی تو این صفحه یه حال خوشی میشم.

    ReplyDelete
  28. « ر. ك. به:آنچه من ننوشتم»

    دلرعشه مي تكاندم از هرچه سيب سرخ در باغ هاي سبز به دنيا نيامدن

    مي رعشد آب و خاك گلم روز و ماه و سال از فكر آمدن به جهان يا نيامدن... *

    ... هر جا كه سيب سرخ درشتي به شاخه بود از شوق سيب سرخ رَحِم كرم مي شدم

    در هر كمركشي كه به ميلاد مي رسيد سيلاب پرتلاطم اسپرم مي شدم

    شادا از آن كه سهم من از لطف كردگار چيزي به جز تباني ترس و عدم نبود

    از بي شمار خالي زهدان دختران زهدان كوچكي كه بروياندم نبود

    ReplyDelete
  29. سلام وبلاگ زیبایی داری عنوان جذاب و شعری از لورکا
    لینک شدی...

    ReplyDelete
  30. مادام بوواریJuly 9, 2010 at 11:21 PM

    وبدترازون
    هیچ تابلویی
    که بهت بگه
    درمیانسالی
    فن ِ بدل خوردی
    مث ِ کشتی
    فک می کنی بردی
    یاداری می بری
    یه دفه یه فن بدل می خوری
    این بده
    والامیانسالی اگه
    خوشدل باشی بدنیس
    .....

    ReplyDelete
  31. بد تر اینه که ببینی همه بهت بگن جوون ولی خودت بفهمی میانسال شدی

    ReplyDelete
  32. سلام پسر میان سال. خوبی؟ من به یه مکان نامعلوم تبعیدم. دسترسی به نت ندارم. ایشالا تا سه هفته دیگه که از تبعید برگشتم در خدمت خواهم بود

    ReplyDelete
  33. آخه میانسالی خوش آمد داره؟
    نه! خدا وکیلی!

    راستی هنوز زن نگرفتی؟ تا پیر نشدی یه آستینی بالا بزن! اتفاقا منم یه دختر خوب سراغ دارم!

    دلم هوای اینجا رو کرده بود

    ReplyDelete
  34. ترسناکش اینستکه مثلا چهل سالگی ما توی بیست سالگیمان رخ داده.شده ایم یک مشت کور آلزایمری که لرزان و عصا زنان می رویم تهش

    ReplyDelete
  35. فقط کافیه حضور داشته باشی

    ReplyDelete
  36. حتی اگر چشم هایت را بسته نگاه داری ...

    ReplyDelete
  37. و شاید یکه تاز میتازد .به خود می آیی میبینی خیلی وقت هست که دارد میدود و تو جا مانده ای !

    ReplyDelete
  38. و شاید یکه تاز میتازد .به خود می آیی میبینی خیلی وقت هست که دارد میدود و تو جا مانده ای !

    ReplyDelete
  39. و شاید یکه تاز میتازد .به خود می آیی میبینی خیلی وقت هست که دارد میدود و تو جا مانده ای !

    ReplyDelete
  40. و شاید یکه تاز میتازد .به خود می آیی میبینی خیلی وقت هست که دارد میدود و تو جا مانده ای !

    ReplyDelete
  41. خصوصی

    وای چند تا کامنت ثبت شد !! گیر کرده بود !! اگه میشه پاکشون کن :-D

    ReplyDelete
  42. پس پیر شدی که به من سر نمیزنی؟

    ReplyDelete
  43. اي روزگار، ببين اين مدت از شاهروفسكي خبر نداشتيم بي‌خبر ميانساله شد ; )

    ReplyDelete
  44. توی آن کوره راه لعنتی کوهستانی ، که از برای خدا یک متر گارد ریل هم ندارد .

    ReplyDelete
  45. مرشد و مارگاريتا عاليست
    خيلي ممنون از معرفيت
    هر روز صبح را با مرشد آغاز مي کنم و شب با آن تمام مي شود

    ReplyDelete
  46. سن فقط یه عدده..رفتاروروحیه آدم سنشو تعیین میکنه..5 شنبه منو طیبه جلو چشم یه لشگرآدم رفتیم زیرفواره پارک.. ضمنامن همسن آقاشاهرخ هستم

    ReplyDelete