Monday, October 11, 2010

برسد به دست رضا

استقلال مساوي كرد، با صبا باتري، يك يك؛ پرسپوليس باخت، از ملوان، سه دو؛ ذوب آهن هم مساوي كرد نمي دانم با كجا و چند چند، سپاهان هم به استيل ذين 5 گل زد نتيجه عجيبي بود نه؟ راستي چند روز پيش ايران با برزيل بازي كرد من نديدم اما مي گويند ايران خوب بازي كرده سه صفر باخته؛ ديشب هم برزيل قهرمان واليبال جهان شد؛ حال خاله دوباره بد شده برده اندش آي. سي. يو. اگر بميرد يك بار بيشتر به مراسم ختم‌شان نمي روم؛ زياد هم نمي‌مانم؛ توي مراسم ختم تو هيچ كدام نماندند، بجز محمدحسين كه او هم توي رودروايسي حسين بود احتمالا؛ حال ابوالفضل خوب است بازي مي كند با همه مان، خاله‌اش مثل اينكه مي خواهد انتقالي بگيرد بيايد اينجا براي هميشه، من كه فكر مي كنم بيشتر به خاطر اين مزايايي است كه به كساني مي‌دهند كه از تهران خارج شوند؛ اينها را گفتم كه بي خبر نباشي، نگران هم نباش حال همه مان خوب است كمي مادر بدطاقتي مي كند كه طبيعي است كم‌كم فراموش مي كند؛ راستي ديشب هرچقدر گفتم شير تانكر نفت را ببند دارد شره مي كند چرا نبستيش؟

38 comments:

Najoorha said...

رفیق شاهرخ سلام
تو نامه ی بعدی سلام منم به رضا می رسونی ؟
با این دو نوشته ی اخیرت گرچه شاید قدری بار خودت رو سبک کنی ، اما بار مضاعف اندوهی ست که بر دوش ما هوار می شه .
من نیز این روزها غمگین دوست خوبم علی ام .
طبیعی ست البته . کم کم فراموش می کنیم و عادی می شه .


دوست تو : ناجور

یازده دقیقه said...

ای وای ازین درد دلتنگی... که هیچ جوری درمان نمی شود...

نسيم said...

چه قدر بغض بود پشت اين نوشته ات شاهرخ. چه قدر دلتنگي. نمي دانم بايد به روز بهتر ايمان داشت يا نه اما اگر هست كاش زودتر برسد

نگار said...

باور میکنم که اینها را یرای رضا نوشتی .نه خودت.

crazy said...

خوندمت رفيق ... چه قدر بوي نا مياد از اين دنيا. اون انور دنيا، چه قدر دلتنگم كردي... دلتنگ چيزهايي كه ديگر نيستند اما هميشه هستن .... دلتنگي كن رفيق! دلتنگي آدمي از خالي بودن پر مي‌كنه

امیر said...

سلام رفیق.
یعنی میشه اون خدا بیامرز هم توی دنیای خودش یه چیزایی نوشته باشه که بالاش نوشته باشه برسد به دست شاهرخ:
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی

نعیمه said...

پسرخاله که به یغما رفت تا مدتها حالم بد بود.
این روزها باز هوایی شدم

Anonymous said...

تا تو این موقعیت قرار نگیره آدم حتی نمی تونه حدس بزنه غمش چه شکلیه . . .

اراکده said...

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن ....
سلام برادر

ای در غم تو به سوز و یارب
بگریسته آسمان همه شب
گر چرخ بگرید و بخندد
آن جذبه خاک باشد اغلب
از بس که بریخت اشک بر خاک
شد خاک ز اشک او مطیب
از گریه آسمان درآمد
صد باغ به خنده مذهب
من بودم و چرخ دوش گریان
او را و مرا یکی‌ست مذهب
از گریه آسمان چه روید
گل‌ها و بنفشه مرطب
وز گریه عاشقان چه روید
صد مهر درون آن شکرلب
آن چشم به گریه می‌فشارد
تا بفشارد نگار غبغب
این گریه ابر و خنده خاک
از بهر من و تو شد مرکب
وین گریه ما و خنده ما
از بهر نتیجه شد مرتب
خاموش کن و نظاره می‌کن
اندر طلب جهان و مطلب

Unknown said...

خوبه که مي توني بياي اينجا
من تو يه رابطه گند از ترس اينکه ديگه نبينمش بعدش چي ميشه موندم تو چي مي کشي؟

Unknown said...

راستي راجع به بازي خوب ايران در برابر برزيل اين مطلب را بخون دستگيرت مي شه که ايران واقعا خوب بازي کرده يا نه
http://www.ayandenews.com/news/19001/

elham* said...

رسیده
رسیدش
یعنی حتما می رسه

Unknown said...

بد کوفتیه این دلتنگی

Unknown said...

...

هما said...

بخه ن چو گول ک چه ن ئه وری بگیرم
دلم ته نگه دچ قه وری بگیرم
فه له ک ئیجوره خوه ی هاتن چگن که ی
ک ئه ر ده وری خه نم ده وری بگیرم
فرهاد

سام said...

جا مانده است
چيزي جايي
كه هيچ گاه ديگر
هيچ چيز
جايش را پر نخواهد كرد
نه موهاي سياه و
نه دندانهاي سفيد

رضا said...

من هم خوبم. مراقب خودت باش. شیر تانکر را از این به بعد دستم کوتاه است، تو ببند
خودت میدانی که دوست داشتم برایم بنویسی

محمد said...

حال همه ما خوب است اما...

Anonymous said...

اون شماره ګوشی موبایل را نه میشه باک کرد، نه می شه نګه داشت...
همون شماره داغونت می کنه. من هم یکیشو دارم. بدر در می آره... زمان هیچ چیز را عوض نمی کنه. بعضی زخمها تا ابد تازه اند ...

محبوبه راد said...

شبیه فال ورق با دو هیچ تنهایی
کنار دود غلیظ حشیش تنهایی

شهرزاد ازکرمانشاه said...

سلام شاهرخ
ای کاش امروزتوی کافی شاپ
وقتی داشتم اون پک های لعنتی روبه سیگارمی زدم توهم بودی
...
هرچی بگم راجع به رضاغلط مفته
پس لال مانی می گیرم
...
به قول اون دوستمون توی کامنتهای قبلی
هرچی بلاس سرکسایی میاد که توی یغما به فنارفتن
...
داره برامون می رسه
دیگه ازمادام بوری بودن خودم حالم به هم می خوره
سگ تواین زندگی واین حال
سگ توش

مولانا said...

مولانا:
سلام
فقط مي تونم اينو عرض كنم:
مي گذرد كاروان...
و اين كه دلمون برات تنگ شده.
يا علي مدد

Unknown said...

عزیز این فیلم را گرفتم
در اولین فرصت اگه این کار کوفتیه من بذاره می بینمش

سروش ستایش said...

شاهرخ با ما هم قدم بزن دادا. انقد دنبال این تیمای فوتبال و شرکتای چند ملیتی و یارانه و کوپن و زن و بچه ندو برادر. واسه خودت میگم. یه وخ از پا در میای جواب این ملتو کی بده؟!!! از شوخی گذشته دیروز همه چیز عالی بود. در روزی که حدس میزدم شدید دپرس باشم و نبودم تا اینکه... به دعوت یکی از دست "ان" در کاران فیلم مثلا طنز "یه جیب پرپول" غلط فاحش نموده پا به بیابان سینمای ایران گزاردیم و رفتن همان و... تا آخر شب فحش خار و مادر همان. اینم از روز تولد ما! البته که هر چقدر شب قبل تو کنسرت رفقا (فلامنکو) حال کردیم از دماغمون اومد. آقا طرفای سینما پیدات نشه این روزا. اصلا همون فوتبال بهتره!!! درود

azade said...

salam, khoobi? midoonam nemishe ke khoob bashi, vali say kon be khatere madaret ham ke shode rooz be rooz behtar beshi. movazebe khodet bash.

بهار said...

فقدان شروع همه جیزهای فراموش شده است

هکتور said...

برسد به دست نویسنده نامه
فکر کنم حال رضا خوبست اگر تو خوب باشی
اگر راستش را بخواهی رضا عاشق شده است نمی دانم کی؟
ولی خودش می گفت دختر خوبیس گفتم تو مگر قول نداده بودی که دیگر عاشق نشوی گفت به توچه؟ خوب حق داشت به من چه؟
با پوزش از رضا محض خنده بود

sam said...

زمان بی‌کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی‌ست اين درنگ درد و رنج.
به سان رود
که در نشيب دره سر به سنگ می‌زند
رونده باش
اميد هيچ معجزی ز مرده نيست،
زنده باش.
ه.الف.سایه

Morteza said...

باز ك فوتبال

شكلات تلخ said...

شاهرخ عزيز ديدي برديم؟خوبي خودت؟

ssharif.persianblog.ir said...

اونجا كه نوشتي حال ما همه خوب است بعدش ناخودآگاه ميايد اما تو باور نكن

نگار said...

کی می نویسی؟

Anonymous said...

امشب شب مهتابه...
این ترانه تقدیم به تو سیاوش و رضا
خدا مرضیه و همه تازه در گذشتگان را قرین رحمت قراردهد...
سلام
اراکده ام

Hasti.N said...

دلتنگیت رو به وضوح کابوس هام حس می‌کنم. یک فشردگی تعریف نشدنی‌، در جایی‌ که بهش میگن قلب، اما در اصل همه جای تن آدمه و اصلا هیچ کاری با قلب نداره. همون تعریف کج و کوله از احساس و روان. این فشردگی مثل بختک روی زندگی‌ می‌افته. خوب درکش می‌کنم.

حسین said...

خدا لعنت ات کنه تو اینا رو می نویسی و من گوله گوله اشک می ریزه از چشمام
اول گفتم شاید قصا می گی بازم و می خوای تست کنی قدرت ات رو در تجسم واژگانی یه بغضی که باید یه جوری با یه نفری قسمت اش کنی و سعی کردم با خودم بجنگم بعداش یادم اومد که چقدر پای فیلما و کتابا زار زدم و گریه کردم ...راحت شدم و گریه کردم
فهمیدم از اول اش اشتباه کرده بودم که اینجوری نگاه می کردم به قضیه باید از همون اول زار می زدم
چقد بی خود خودمو اذیت کرده بودم
خدا لعنت ام کنه...

امير مسعود said...

شاهرخ جان/خان .سلام توي اين شرايط نميشه حرفي زد كه كمي از درد تو كم كنه .فقط بدون كه من مدتي نبودم و وقتي الان كه 7صبحه سه شنبه است بلاگت باز شد و مطلبت رو خوندم ياد تمام اونهايي كه رفتن و جاشون فقط يه آاااه مونده تو يادم زنده شد .حرفي نميتونم بزنم كه تسلاي خاطرت بشه ولي بدون بي اينكه برادرت رو بشناسم انگار اونو از دست دادم و ناراحتم .
عاقبت پشت سنگي پنهان ميشوم
سياه شده از نام
نام خانوادگي
و دو تاريخ مبهم كه پوزخند ميزنند .

سمیه said...

کاش زندگی هامون هم مثل همین برد و باخت فوتبال ساده بود شاید هم ساده است ولی این روزها دلگیرم و نمی تونم زندگی کنم انگار با هیچ چیزی نه خوشحال میشم و نه ناراحت می دونم نشونه خوبی نیست فقط امیدوارم یه مرحله گذرا باشه

امیر said...

خیلی وقتا جا می مونم.از خیلی چیزا.پست قبلیتو نخونده بودم.چی بگم که ذره ای تسلای تو باشه؟کنارت می ایستم و می خوانم:
باید استاد و فرو آمد بر آستان دری که ...