گفته بودم كه بعد از يغما فناست. مرحلهي بعدي نه، كه منطقهي بعدي ست. منطقه هم كه ميگويم منظورم مثل اين منطقههاي شمارهگذاريشدهي تهران مثلا نيست؛ منطقه كه ميگويم مثل منطقه توي استاكر؛ بگذريم؛ توي منطقهي فنا – بر وزن ِ منظقهي مين – گوشهاي هست به اسم گوشهي تاتارستان؛ گوشه كه ميگويم منظورم ازين گوشه پس گوشهها - بر وزن ِ كوچهپسكوچهها - نيست؛ منظورم مثل گوشهي مثلا بيداد است در همايون، يا مويهي چهارگاه؛ در گوشهي تاتارستان برادر به برادر رحم نميكند؛ كافي است مثلا برادر شما رفته باشد مسافرت، شما با عدهاي تاتار دست به يكي ميكنيد براي تخت و تاج او؛ در تاتارستان اسبها هراسناك از پلهها پايين ميافتند و با سرنيزه گلويشان سوراخ، در تاتارستان گاوهاي آتشخورده – آتشگرفته، آتشزده – بيصاحب ماغ ميكشند و هيچ؛ در تاتارستان سربازها به زور مي خواهند به دوروشكا تجاوز كنند و من كه آندري روبلف باشم نميگذارم، حتا به قيمت ِ كشتن ِ يك آدم؛ تغاصاش را هم پس ميدهم با نقاشي نكشيدن، با روزهي سكوت، با هر دوشنبه و پنجشنبه روزه گرفتن، با سيگار نكشيدن – امروز روز ِ هفتمي است كه سيگار نميكشم.
Pages
▼
vaghean 7 rooze ke sigar nemikeshi? roozi ke too comment neveshte boodi nemidoonam roozi felan ghadr mikesham, too delam goftam kash mitoonestam behesh begam kamtar bekesh. to fogholaadeii, afarin tamame sayeto bokon :)
ReplyDeleteاز دستگاه ایزد مننان خواستارم انقدر سیگار نکشی تا بمیری...
ReplyDeleteیه تصنیفی دارد استاد من با این مطلع سحرگه رهروی در سرزمینی همی گفت این معما با قرینی ... شاید به دستگاه تو هم بخورد...
نمی دانم این صحنه مال کدام فیلم است: مرد بچه را روی کول اش گذاشته بود و سربازان آلمانی به او شلیک کردند و مرد با بچه ی روی کول اش به آرامی به زمین افتاد.
سیگار نمی کشی، اذیت نمیشی؟ یک دفعه کنارگذاشتن شاید مشکل تنفسی برات درست کنه!! به هر حال امیدوارم که خوش اخلاق بمونی در این ایام کمبود نیکوتین
ReplyDeleteاين سيگار نكشيدنت خوبه اما به منطقه فنا رفتنت !!!! چي بگم؟
ReplyDeleteاینکه سربازها می خوان به دوروشکا تجاوز کنن یاد کتاب دن آرام افتادم. اونجایی که سربازها به کلفت همسایه تجاوز می کنن.
ReplyDeleteراستی ایمیلهام رو دیر به دیر چک می کنم. برام تو یکی از وبلاگها پیام بزار بالاش بنویس خصوصی فقط خودم می خونم.
در تاتارستانی که من میشناسم،، اگر کسی ۷ روز سیگار نکشه جای تقدیر داره ، و اگر این ۷ روز به ۷۰ روز تبدیل بشه او خوش اقبال خواهد بود،.
ReplyDeleteآفرین به تو که در این گوشه خرابه با مصمم هستی. امیدوارم که خوش اقبال بشی
با روزه سکوت موافقم.حاضرم یک عمر روزه سکوت بگیرم.البته بجاش بتونم بنویسم.
ReplyDeleteبا روزه سکوت موافقم.حاضرم یک عمر روزه سکوت بگیرم.البته بجاش بتونم بنویسم.
ReplyDeleteخیلی دوست دارم ازین نوشته ها بخونم ولی وقتش رو ندارم
ReplyDeleteیه جورایی مخ ادم رو گیج میکنن
ولی در مورد نوشته شما
یه جور جنگ صلیبی رو توصیف کردی که قحطی و بدبختی هم دنبالش میاد
یادم هست مرغ خونگی که می خواستم پرواز یادش بدم.یاد نگرفت و گردنش شکست و رو دستم تلف شد.مرد و من تب کردم 3 روز هذیون و تب.
ReplyDeleteیادم هست از غذائی که بوی گوشت می داد بالا می اوردم.
یادم هست از رو سبزه ها رد نمی شدم زیر پام دردشون رو احساس می کردم.
یادم هست روزه می گرفتم کفاره ی تمام مورچه هائی که ندونسته رد می شدم از روشون.
خیلی چیزا یادم میوفته که همشون وسط همین جهنم دره هائی که توصیف می کنی گم شدن و من رو پبدا می کنن.
خدا لعنت ات کنه.تو همیشه من رو اذیت می کنی.
یادم هست مرغ خونگی که می خواستم پرواز یادش بدم.یاد نگرفت و گردنش شکست و رو دستم تلف شد.مرد و من تب کردم 3 روز هذیون و تب.
ReplyDeleteیادم هست از غذائی که بوی گوشت می داد بالا می اوردم.
یادم هست از رو سبزه ها رد نمی شدم زیر پام دردشون رو احساس می کردم.
یادم هست روزه می گرفتم کفاره ی تمام مورچه هائی که ندونسته رد می شدم از روشون.
خیلی چیزا یادم میوفته که همشون وسط همین جهنم دره هائی که توصیف می کنی گم شدن و من رو پبدا می کنن.
خدا لعنت ات کنه.تو همیشه من رو اذیت می کنی.
یادم هست مرغ خونگی که می خواستم پرواز یادش بدم.یاد نگرفت و گردنش شکست و رو دستم تلف شد.مرد و من تب کردم 3 روز هذیون و تب.
ReplyDeleteیادم هست از غذائی که بوی گوشت می داد بالا می اوردم.
یادم هست از رو سبزه ها رد نمی شدم زیر پام دردشون رو احساس می کردم.
یادم هست روزه می گرفتم کفاره ی تمام مورچه هائی که ندونسته رد می شدم از روشون.
خیلی چیزا یادم میوفته که همشون وسط همین جهنم دره هائی که توصیف می کنی گم شدن و من رو پبدا می کنن.
خدا لعنت ات کنه.تو همیشه من رو اذیت می کنی.
دقت کردی این روزا خیلی داری "در کلهی تباهشدهی یک اسب" زندگی می کنی ؟
ReplyDeleteاین قسمت فیلم نوعی تجربه ی جدید مواجهه با تارکوفسکیه .
ReplyDeleteشاید به لحاظ ضرب آهنگ یا حتی فرم فیلمبرداری که بیضایی نیز بسیار تحت تاثیر او از این روش تراولینگهای کند و پر عرض استفاده کرد .
به هر حال حتی در این تجربه ی نو نیز تارکوفسکی برنده ی میدانه .
سیگار رو نذار کنار بچه . حیفه .
ازما گفتن بود .
به سوالات ما نیز جواب بده بچه .
رفیق : ناجور
ey ruzegar!
ReplyDeleteسلام ممنون از شما و یادآوری نکته زیبایی که پاک فراموشم شده بود...
ReplyDeleteبابا ايول خوشحالم داري سيگارتو ترک مي کني
ReplyDeleteچه کار قشنگي
هي هنوز کارتونش را نديدم داره خاک مي خوره
امان از اين تنبلي
من اما عاشق عادت هام.. عاشق اعتیادها.. تشویق و تنبیه نداره. هر چی دوست داری و هر جور راحتی!
ReplyDeleteفنا؟ من هنوز به یغما هم نرفته ام
هنوز نه...ا
خیلی خوب است .
ReplyDeleteتو می توانی یک لیوان خون شاهرگ گذر کننده از گلوی اسب های وحشی را ، مهمان من باشی .
-شیهه
و چقدر مفهئم آشنایی دارد این کلمه هایی که ازشان می نویسی.نمک می پاشی روی زخم آدم.
ReplyDeleteمن سبک قدیمی تو که فیلما رو با زندگی و نوشته های شخصی خودت قاطی نمیکردی و مث آدم در موردشون حرف میزدی بیشتر دوست داشتم شاهرخ جون.
ReplyDelete