اصلا آدم بحثهاي روز نيستم، از فيلم ديدنها و كتابخواندنهايم هم همين معلوم است؛ مثلا وقتي ميگويند ويراستاكول نخل طلا را برده بدو-بدو نميروم دنبالش؛ صبر ميكنم آبها از آسياب بيفتد تبها پاشويه شوند بعد ببينمش و راجع بهش حرف بزنم؛ راجع به مسايل سياسي روز هم اگر اظهار نظر نميكنم نه به خاطر اين است كه بيتفاوتم ولي معمولا توي شلوغپلوغي خوب نميبينم، اصلا آدم جاهاي شلوغپولوغ نيستم آدم مهمانيهاي شلوغ هم نيستم چه برسد به فضاهاي پرتنش؛ اصلا اين همه مقدمهچيني هم كه دارم ميكنم براي همين است كه با هر سطري كسي از گردونه خارج شود و مگر چند نفر حوصله دارند اين مطالب را تا ته بخوانند؟ دلم ميخواهد وقتي ميرسيم كم باشيم؛ به همين خاطر است كه خيلي از تجربههاي همسنوسالهاي خودم را ندارم، از تجربه امر جنسي گرفته تا بادبادك هوا كردن؛ راستي در بارهي امر جنسي توي فوتوبلاگي كه راهانداختهام چند عكس گذاشتهام آنجا هم ببينيدم خوشحال ميشوم؛ در عوض تا دلتان بخواهد تجربههايي از دستي ديگر دارم كه خيليها ندارند؛ يك روز حسين ش. بهم گفت حالا ميفهمم يه زن چه جوري ميتونه يه مردو از پا دربياره؛ من را ديده بود كه اين را ميگفت؛ من را كه اگر چه تن زنها را تجربه نكردهام اما با روحشان خوابيدهام؛ من ميدانم و تجربه كردهام وقتي يك زن عاشق ميشود چه گه و كثافتي از كار در ميآيد؛ اصلا زنها تا وقتي قابل تحملاند كه عاشق نباشند؛ الآن هم بعيد ميدانم از هر چند ده هزار مرد يكي معشوق بودن را تجربه كرده باشد آنگونه كه من تجربه كردهام؛ وقتي ميگويم معشوقبودن اميدوارم بدانيد دارم از چي حرف ميزنم حتا وقتي تجربهاش نكرده باشيد؛ شما شايد ندانيد وقتي مثلا به يك زن ميگوييد "ميشه لطفا مزاحمم نشيد" و او از بس عاشق شماست نميتواند بيخيالتان شود، زندگيتان تبديل به چه گهي ميشود؛ شما نميدانيد وقتي يك زن پيش خانواده و دوست و آشنا گريه ميكند ميگويد من دوسش دارم و شما دوست داريد تنها باشيد چه فاجعهايست؛ بعد تازه وقتهايي كه متهم ميشويد به اينكه او دارد زجر ميكشد و تو نشستهاي پك عميق ميزني به سيگار خودش حكايت ديگريست؛ من از زندگي ناصر محمدخاني چيزي نميدانم آدم ِ بحثهاي روز هم نيستم ولي از اين قضاوتهاي يكطرفه حالم به هم ميخورد؛ اين كه همه نشستهاند براي خدابيامرز خانم جاهد آبغوره گرفتهاند كار بدي نيست؛ بالاخره يك آدم كشته شده كه نبايد كشته ميشد؛ باز هم تكرار ميكنم من از زندگي ناصر محمدخاني چيزي نميدانم ولي تجربه معشوق بودن را داشتهام؛ وقتي شنيدم خانم جاهد قبل از مرگش چي پرسيده حدس زدم كه چه زجري كشيده محمدخاني.
فوتوبلاگي كه راهانداختهام و توي پست هم به آن اشاره كردم آدرسش اينه:
http://www.photoblog.com/roospigari
آدم پیش داوری نیستم :))))))))
ReplyDeleteمن هم.یه جاهایی انگار لنی حرف میزنه نه شاهرخ.اونوقت من شاید تجربه هایی دارم که جسی نداره!شاهرخ هم نداره!ولی به هر حال حالم از حرفهایی که این روزا میشنوم بهم میخوره!ملت جوگیر!!!یادته یه جایی لنی میگفت وقتی دوست دخترت زنت بشه چه گهی میشه؟حالا یه چیزی تو همین مایه ها.چه بدونم...
ReplyDeleteحالا وقتی مردها عاشق میشن چی؟گه وکثافت از کار در نمیاد؟؟
ReplyDeleteaval az hame inke photo-bloget mobarak. man hichi az akasi halim nist, doorbinam ham arzoon tarin doorbini bood ke too ye haraji kharidam vali aks gereftan va didanesho kheili doost daram!!
ReplyDeletedovom inke ba poste emroozet ye zare majbooram kardi fekr konam! chera vaghti dokhtar bege dooset daram va pesar hesi nadashte bashe inghadr kasif va bade vali halate bar-aksesh inghadr ha ham monzajer konande nist?? agar taraf che dokhtar che pesar esrar konan oon vaghte ke monzajer konande mishe. agar pesar ha mostaghim be dokhtar began ke doosesh nadaran va hey az bayane ehsase vagheiishoon tafre naran kheili behtare. natars zood behesh begoo doosesh nadari, natars ke dokhtare va ghalbesh mishkane.
dorud duste aziz!khubid?sobhe yekshanbeye shoma ham bekheir!
ReplyDeleteهر آدمی یه سری تجربه مخصوص به خودش رو داره که فقط مال خودشه،که حتی مثه تو دلش رو نداره که در موردش حرف بزنه .که بعضی وقتا می ترسه دزدیده بشه .عشق و دوست داشتن و دوست نداشتن و گریه و همه ی اینا یه سری لباسن که هرکسی تن احساساتش می کنه.واسه همین ه که آدما متهم می شن...متهم می کنن..
ReplyDeleteراسی جلوی از دهن افتادن عکسمو گرفتم
ReplyDelete;)
دلبر شیرین اگر که تند ننشیند مدعیانش طمع برند که حلوا
ReplyDelete...
هایده علیه الرحمه جایی در ترانه دل دیوونه می فرمایند :يه کاري کن خدايا
من از اين دل جدا شم
نفرين به هر چي عشقه
ميخوام عاشق نباشم
..........
شاهرخ عزیز برادر گرامی دوست مهربان من یک ورژن بدتر از ورزن شما را هم سراغ دارم خواستی خصوصی بهت میگم به خدا هم گفته ام.
نهههههههههههه!!!!!
ReplyDeleteببخشید من دیر دیر سر می زنم. ولی حتما سر می زنم.
من همیشه با اسم حدیث برات کامنت گذاشتم ادرس هم دادم. من اون سایه که گفتی نیستم.
اصلا کلا عشق یه طرفه گه و کنده
ReplyDeleteحالا میخواد معشوق مرد باشه یا زن
فوتوبلاگت رو هم دیدم بیشتر جاهایی که عکس گرفتی رفتم و ...
آیا شما هم که اینقدر از معشوق بودن بیزارید ، عاشقه (زن عاشق ) را از سیزده سالگی دیوانه کرده ، پنهانی عقد موقت و در خانه زندانیش می کنید ؟ شما هم وقتی جنایت اتفاق افتاد و بچه های بیچاره تان مادرشان ترکید ، سرتان را به نشانه ی بی تفاتی تکان می دهید که " آه ، معشوق بودن خیلی چیز کثیفی است" و حکم لعنتی که اجرا شد می گویید : "خلاص شدم"؟...
ReplyDeleteنه این خیلی مزخرف تر از خوش خوشانه هاییست که نوشته اید .
و راستی آدم در شلوغ ترین لحظه ی محور عمرش است که به دنیا می آید ، جماع زن و مردی غافل ...
هر چقدر هم که نخواهیم این طور باشد، رگه های عصبی هیاهو ، بنیادی تر از قدم های دور شونده ، گرد وجودمان پیچیده است .
سلام
ReplyDeleteما به شما ارادت داریم ... فقط بلد نبودم چه جوری اینجا میشه کامنت خصوصی گذاشت ؟ نظراتتون تاییدیه ؟؟
تند میری و من کندام
ReplyDeleteحواسم هنوز تو پستی که درباره بیهقی نوشته بودی هست انکه چفدر این آدم با مهارت جای خودش رو به عنوان راوی با اول شخص داستان عوض می کنه و بهت می گه این رو تا بدونی و گم نشی تو پیچ و خم قصه...
روایت و تفسیر و درک وقایع تاریخ مصرف داره.اگه امروز از یه چیزی درک ات اینه دلیل نمی شه فردا هم با این همه تغییری که تو می کنی همون باشه. فیلم هائی هستند که برای تست کردن خودم سالی یه بار می بینم یا شعرهائی.این داستان عاشقانه هم شاید ازهمین جنس باشه.
از سارتر بود شاید که پرسیده بودند درباره انقلاب فرانسه و جواب داده بود هنوز زوده درباره اش نظر قطعی بدیم تازه 300 سال ازاش گذشته و...
منم خوبم
به لطف وودی آلن و فیلم های قدیمیش
خیلی نامردیه
ReplyDeleteمردها همیشه خودشون کاری می کنن که زن ها عاشقشون بشن و همینکه موفق شدن ازش زده می شن
و ترکش می کنن
واشه همین اینقد تعداد زن های غمگین زیاده
هیچ وقت نتونستم درکتون کنم
خیلی عوضی هستی خیلی تیزی. درست همون روزی که اون متن رو نوشتم آئورا رو
ReplyDeleteخونده بودم
----------
درباره ی معشوق بودن هم چیزی نمی گم چون می ترسم نظرم ناراحتت کنه
در ضمن ازت خوشم میاد
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteمی گم بیا یه دعوای مفصل با هم سر این پستت بکنیم.
یک بار بحث بود بین من و چند تایی از دوستهام. داشتم مثال می زدم . وبلاگی هایی را که همه مان می خواندیم و در لینکهای مشترکمان داشتیمشان. داشتم می گفتم مثلا شاهرخ مرد خانواده نیست از اینهایی است که هی می خواهد برود توی غار خودش. الان که اینها را خواندم یاد آنشب افتادم و خنده ام گرفت.
ReplyDeleteشاهرخ عزیز، منم فکر می کنم شخصی قضاوت کردی.مردهای عاشق هم می تونن همین اندازه غیر قابل تحمل باشند.تصور کن گریه کردن و التماس مردی رو که زنی نمی خوادش.خیلی مشمئز کننده تر از حالت برعکسشه،نیست؟
ReplyDeleteتازه اینجا بعد خشونت بزرگتر هم می تونه باشه.مثل تمام این موارد اسید باشی توسط عشاق روانی ناکام که این سالها شاهدش بودیم
منم از کل ماجرا خبرب ندارم این که می گن کلا شهلا اهد قاتل نبوده و اصلا قضیه عشش و عاشقی شان چه وری بوده اما دو مساله است که اینجا جلب توجه می کنه یکی اش کلا بحث اعدام و بر حق و برحق نبودن که خیلی کلیه یه طرفه دیگه بحث اینه که محمد خانی همس داشته با یکی دیگه رابطه داشته و انقدر هم کش داشته که کار به اینا رسیده اما اون به اسم ای که زن صیغه ای بوده از هرچیزی فرار کرده و دیده نشده که این رابطه ی نامشروعش چه ضربه ای به دوتا زن زده و خوش و خرم بعد از اعدام قاتل کشور را ترک کرده
ReplyDeleteاین چیزهایی که درباره زن های عاشق گفت من نمی فهمم عشق یه جور بیماری نیست درضمن این ابتذالی هم که گفتی زن و مرد نمی شناسه ساختار غیابه
ReplyDeleteسخن عاشق بارت بخوون پسر
بر خلاف نظر بهار فکر میکنم عشق دقیقا یه جور بیماریه که اگه شرایطش پیش بیاد میتونه تبدیل بشه به همون چیزی که شاهرخ میگه و حتی بدتر. ماه تلخ پولانسکی رو به یاد بیارین. البته کل قضیه به نظر من اصلا زن و مرد نداره، فیلم قرمز فریدون جیرانی رو به یاد بیارین. اصولا ژیژک بخوانید.
ReplyDeleteکه دخترا وقتي عاشق مي شن گهن اونوقت پسرا چين؟
ReplyDeleteنمي خوام جبهه بگيرم ولي يه طرفه صحبت نکن .
اينطوري شايد منصفانه تر باشه که بگيم رابطه دو سره است دو طرف يه رابطه رو بپذيرن چون هيچکس از اصرار و اجبار خوشش نمياد
خيلي از دخترا به اصرار خانواده و تهديد خواستگار به خودکشي تن به ازدواج دادن اونا بايد چي بگن . بگن چقدر زندگيشون به گه کشيده شده!!
يا اونايي که از پسره جدا مي شن بعد پسر مياد با يه تير خلاصشون مي کنه يا اونايي که اگه بهشون بگي نه اسيد مي پاشن تو صورتت
آره دوست من
ReplyDeleteتقریبآ بین سالهای 68تا 71 توی ده روز دهه ف-زجر در جشنواره فیلمهای خارجی اونهم بدلیل شمایل مذهبی این نوع فیلمها خیلی از آثار بزرگ رو موفق شدم روی پرده سینما ببینم
--------------
راستش توی زمینه وبلاگ نویسی فعلآ تو ترکم و قرار نیست که فعلا بنویسم قبلا به اسم جامعه وفیلم و جلوه مطالبی نوشتم .زنی زمینی " در جریانش هست اما وقتی اومدم و سرکی کشیدم از اینکه به سینماو تاکوفسکی پرداختی و هم اینکه خوب از عهدش بر اومدی برام جالب بوداما راستش خودم اگه بخام بنویسم درباره این آثار فعلآ جسارتشو ندارم و همینطور تمرکز ...
سلام دوست1
ReplyDeleteچطوری؟
دلم عین سگ گرفته. با ÷ست تو بدتر هم شدم.
فتو بلاگت رو هم دیدم...
زندگی ی مستطیلی ی واقع در مستطیل ها رو دوست داشتم...
اصلن همون تیزی های زوایای مستطیله که هی داره روح منم می خراشه...
خلاصه برادر جان دلم عین سگ گ گ گ گ گ گرفته.
درود دوست عزیز
ReplyDeleteممنون از کامنت امید بخشتان. راستش آن پست مال خیلی وقت پیش است. بعد از آن پست یک روز صبح که از خواب بیدار شدم به خودم گفتم:" تو اگه خودت رو بکشی یک وبلاگ نویس متوسط که بیشتر نمی شی. برو بی خیال رویای نوشتن بشو که همین مهندسیت هم به فاک نره." کامنت شمابدجوری بد جوری قلقلکم داد که بروم قلم نوک شکسته ام را دوباره بتراشم. باز هم ممنون از کامنت محبت آمیزتان.
ظریفی می گفت عشق چیز بدی نیست اگر گند نزند به هرچه تا به امروز از آن لذت می بردیم. خودمم می گویم عشق چیز بدی نیست اگر با همه ملحقاتش بیشتر از 2 ساعت در روز طول نکشد. بقیه اش حضور طرفین برای هم بهتر است از جنس همان حضور ارواحی باشد
ReplyDelete" باشه عزیزم این که با هم اومدیم جاده اشکور خیلی خوبه ولی بیا وقتی داریم منظره ها رو تماشا می کنیم مزاحم هم نشیم... باشه خوب ... شاید وسط راه با هم یه حالی هم کردیم ... ولی قهرمان قصه باید همین منظره ها باشه. وجود تو هم حداکثر یه موسیقی متن خوب برای یه فیلم شاهکاره" جای من تو را می توانید عوض کنید
راجع به شهلا و محمد خانی نظری نمی دهم البته
آرزو می کنم توی ماشین خودتان نصف شب توی سیصد کیلومتر جاده خلوت پیش رو داشته باشید و برانید. تنها. بدون حضور مزاحم و آویزان و سر خر و هر بی عرضه ای که تنهایی برایش بوی مرگ می دهد و هر بی لیاقتی که عرضه ندارد از تنهایی اش لذت ببرد
این روزها خیلی مطلب تو وبلاگهای دوستان درباره قاتل بودن یا نبودن شهلا میخونم.نظرات و ادعاهایی مختلفی رو شنیدم.شهلا قاتله. شهللا قاتل نیست.شهلا با مرد دیگه همدست بوده. شهلا تنها و یکه لاله رو کشته......
ReplyDeleteمیدونی دلم از چی میسوزه؟اینکه:
وای اگر شهلا قاتل نبوده باشه و بی گناه اعدامش کرده باشن چی میشه؟!
میگن ناصر به شهلا گفته تو الکی اعتراف کن من رضایت اولیای دم رو میگرم؟!
خب؟؟!!
شهلا اعتراف کرد و اعدام شد!
ناصر چه جوری تا آخر عمر میخوای زندگی کنی؟
خدایا برس به داد ما آدمها...
دوست عزیز نسبیت رو فراموش نکن، نسبیت.
ReplyDeleteهمه چیز نسبیه حتی یه مرد هم بعضی وقتا به خاطر یه زن خیلی خودشو ذلیل میکنه.
کلاً اعتقاد دارم دوستی خیلی از عشق برتره.
درضمن يه نکته بگم از تجربه خودم
ReplyDeleteمن از يه آقايي خيلي زياد خوشم ميومد کلي براش هديه مي خريدم بهش توجه مي کردم منتها به دليل رودربايستي که باهاش داشتم صراحتا بهش نمي گفتم ولي خوب رفتارم خيلي تابلو بود
اون آقا يه برخورد قشنگي بامن کرد به اين ترتيب که به جاي اينکه خودشو براي من بگيره يا در دسترس نباشه که من حريص تر بشم در عوض منو دعوت به همکاري کرد و برعکس به من کلي توجه کرد منتها از اون دست توجهي که بالغ من رشد پيداکنه و متوجه توانايي هاي خودم بشم و سعي کنم که رشد کنم . يه کار ديگه هم کرد اينکه جلوي من نقش بازي نکرد خودش بود وقتي به آدما نزديک مي شي و گندهاي اخلاقيشون رو مي بيني اون تمايل شديدت متعادل مي شه
خيلي جالبه که اون آدم داره ازدواج مي کنه و من همچنان باهاش ارتباط دارم با خانمش هم ارتباط دارم يعني شدم يه دوست خانوادگي براش و خيلي رابطه خوبيه
اين رابطه مي تونه تا ساليان سال ادامه پيدا کنه
نمي خوام راهکار نشون بدم ولي هميشه به قضيه اينجوري نگاه کن که 100 درصد تو حق نداري و شايد تو رابطه ت يه کاري کردي يا يه اشتباهي کردي که اون اونطوري عکس العمل نشون داده
ReplyDeleteو ديگه اينکه هرموقع از هرکس خوشت بياد مي توني از اين طريق خودتو بهتر بشناسي يعني از خودت بپرسي براي چي من از اين آدم خوشم مياد مثلا باعرضه س و چون خودم آدم بي عرضه اي هستم و هميشه دوست داشتم اين صفت را داشته باشم از اون آدم خوشم اومده خوب آدم مي تونه سعي کنه اون صفت را براي خودش ايجاد کنه تا آويزون کسي نباشه
نکته آخر اينکه خودت مي تونستي بهش کمک کني که اين عکس العمل ها رو نشون نده
حق با توست يك طرفه به قاضي رفتن بي اينكه بدانيم دقيقا شرايط چه بوده كار اشتباهي است اما اين دليل نمي شود كه همه زنها را اينقدر بد ببيني.
ReplyDeleteراستي شاهرخ ايميلم بهت رسيد؟مي شه يه خبري بدي؟ مرسي
شاهرخ عزیزم با قسمتهایی از حرفات موافقم...مخصوصن در مورد معشوق و این چیزهایی که درباره ی عاشق شدن زنها گفتی...در مورد محمدخانی اما نه...در مورد شرکت در جمع و شلوغ پلوغی و میهمانی هم درست مثل هم هستیم...از فتوبلاگت هم خوشم میاد
ReplyDeleteسلام راستی تو چه اصراری داری بگی شاه رخی . نه شاهرخ؟
ReplyDeleteبا همهء کامنتت موافقم
مخصوصا گند و کثافتو که خوب اومده بودی
مرسی
رفیق شاه رخ!
سلام راستی تو چه اصراری داری بگی شاه رخی . نه شاهرخ؟
ReplyDeleteبا همهء کامنتت موافقم
مخصوصا گند و کثافتو که خوب اومده بودی
مرسی
رفیق شاه رخ!
هر چه می نویسم پنداری دلم خوش نیست و بیشتر آنچه در این روزها نبشتم همه آن است که یقین ندانم که نبشتنش بهتر است از نانبشتنش ...
ReplyDeleteچون احوال عاشقان نویسم نشاید،
چون احوال عاقلان نویسم نشاید،
هرچه نویسم هم نشاید،
و اگر هیچ ننویسم هم نشاید،
و اگر گویم نشاید،
و اگر خاموش گردم هم نشاید.
و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید ...
رساله عشق / عین القضاة
سلام شاه رخ عزیز
ReplyDeleteبعد از مدتهاااااااااااااا نبودن اومدم
و خوندمت
شرمنده دیر شد رفیق
دلتنگم
بعد از مدت ها نبودن
ReplyDeleteاینبار آمده ام تا بیشتر از اینها در کنار هم باشیم...
سوغاتی این روزهای دوری
آدرسی برای
دانلود رایگان مجموعه «یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها»ست
منتظرتان هستم
با دو تا شعر
و کلی خبر و لینک خوب
و غم های مشترکمان که هرگز تمام نخواهد شد
هرگز...
خیلی داری تبعیض قائل می شی بین این دو بچه ت .گفته باشم. فردا که این عقده ای و معتاد و ضد اجتماعی شد، نگو نگفتی. همه ش داری اونو به روز می کنی اینو گذاشتی به حال خودش
ReplyDeleteمردها، زنها، این جدا کردنها و قضاوتها....فاصله بینمون میندازه، با همه تفاوتهامون، اشتراکات زیادی داریم....همون بهتر که قضاوت نکنیم....میرم الان فوتوبلاگ...فعلا
ReplyDeleteفوتوبلاگت ارور میده، باز نمیشه که،
ReplyDeleteداش اوال تبریک و تحنیت و تسلیت برای فیلتر شدنتون!
ReplyDeleteبعدشم خب ما که ا تهش خوندیم یعنی چی؟الان چی هستیم؟انقدر سخت نگیر ....خیلی توفیری نمی کنه!
منو روانکاوم و کارگر شرکت هرسه تامون مارلبرو می کشیم!درست مولانا گفته هردو چیز شبیهی یکی نیستن!
اما خب ....خیلی سختنگیر
اون معشوق بودنو منم تو یه بازه ای تجربه کردم و مشکلم اینجاست که اون بازه داره تمام گذشته ایندمو با هم می بلعه!
how about when a boy is in love?
ReplyDeletewhen he throw acid on her face when she reject his love?
or kill her family members?
what you call this type of love?