گاهي فكر مي كنم آدم هايي كه هنوز وقتي توي ماشين مي نشينند مي توانند ترانه اي از گوگوش يا سياوش قميشي يا ابي گوش بدهند چقدر خوشبختند؛ چقدر خوشبختند آدم هايي كه با آن ترانه زمزمه هم مي كنند؛ چقدر خوشبختند وقتي ياد خاطره اي هم مي افتند.
گاهي فكر مي كنم از كجا معلوم فلان كلمه در فلان زبان معادل بهمان كلمه در بهمان زبان باشد؛ منظورم اشياء و درخت و حيوانات نيس كه مي توان فهميد "برد" همان پرنده است و ماهاماتبالا مثلا همان گوريل؛ اما از كجا معلوم واژه اي كه بر حسي از حس هاي آدم دلالت دارد معادل فلان واژه ديگر باشد؟ مي توان به درخت اشاره كرد و گفت درخت، بعد آن يكي هم به درخت اشاره كند بگويد تري و ما بفهميم درخت همان تري است اما چگونه مي توان به تشويش اشاره كرد؟ تازه كمي دقيق تر كه مي شويم مي بينيم از كجا معلوم ما حس هاي يكساني را تجربه مي كنيم؟ كدام دستگاه و كدام متر نشان مي دهد وقتي من مضطربم و وقتي تو مضطربي جداي از شدت اضطرابمان داريم يك چيز را تجربه مي كنيم و اصلا آيا در همين مثالي كه زدم آيا شدت آن حس بر تعريف آت حس اثر نمي گذارد؟ آيا اضطراب كم و اضطراب زياد هر دو از يك جنس اند؟ اينها را گقتم كه بگويم آيا وقتي داريم از عشق حرف مي زنيم داريم از يك چيز حرف مي زنيم؟ آيا همه ما عشق را تجربه كرده ايم؟
بهانه نوشتن اين پست ديدن فيلمي بود در حال و هواي عشق – اما نه فيلم ِ در حال و هواي عشق -
شب هاي بلوبري من/ شب هاي ذغال اخته اي من/ شب هاي زغال اخته اي من/ My Blueberry Nights/ محصول 2007 هنگ كنگ، چين و فرانسه / كارگردان: وونگ كار واي/ نويسندگان: وونگ كار واي و لورنس بلاك بر اساس داستاني از وونگ كار واي/ بازيگران: جود لا، ناتالي پورتمن ، ديويد استراتهايرن، راشل ويز، نورا جونز و. . . / 95 دقيقه، رنگي
+ وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
+ كه ميان سنبلستان چرد آهوي ختايي
man ham in filmo kheili doost daram. makhsoosan sahne ye akharesho :)
ReplyDeleteوقتی داریم از عشق حرف می زنیم دقیقا" داریم از چی حرف می زنیم این برای من همیشه سوال_!خیلی هم برام جالبه که بدونم و ندونم
ReplyDeleteI like it :)
ReplyDeleteچقد دوس دارم این فیلمو ببینمم
ReplyDeleteو خوشحالم که همه می میرند رو می خوونی
اين روزها هم اين غزل رو زياد مي خونم هم فيلم زياد مي بينم هم كتاب زياد مي خونم.حق با توئه.فكر كنم يه جورايي به آخر خط رسيده باشم.
ReplyDeleteچه خوب گفتی. هر زبانی برای خودش مفاهیمی داره که نمیشه به هیچ زبان دیگه ترجمه کرد. واژهٔهایی مثلا در دانمارکی هست که عمرا، واقعا عمرا نمیشه معادل فارسی براش پیدا کرد، انگلیسی هم همینطور، و بر عکس از فارسی به انگلیسی یا هر زبان دیگه. میدونی زبان رو باید زندگی کرد، باید با جان و دل فهمیدش. ممکنه یادش بگیری و حرف بزنی اما هرگز بتونی مفهوم پشتش رو هم درک کنی.
ReplyDeleteتشویش
ReplyDeleteاضطراب
عشق
نمی دونم
وقتی گفتن یه اتوبوس ازاونجاحرکت کرده
وتوی اتوبان ساوه
ازیه پل هفت متری گاردیل رو شکافته وپایین افتاده
اولین چیزی که به ذهنم رسید توبودی
گفتم یعنی ممکنه مثلن به هردلیلی به دلیل همون طوفان سنجاقک واثرپروانه ای وهزارتا کوفت وزهرمارکائنات دست به دست هم داده باشن
وتوتوی اون اتوبوس بوده باشی
هیچ وقت خودم رونخواهم بخشید بابت ...
الان که اومدم دیدم که این پست رو گذاشتی
نفس راحتی کشیدم
ومطمئن باش هیچ وقت این احساس دیروزمن رو موقع شنیدن اخبارهیچ کدومتون حس نخواهین کرد
ازاین جنس !!!!
یه کم به قانونی که اون بنده خداکشف کرد
فکرکن
نسبیت .....
با این که این فیلم دوست نداشتم اما منم دچار این شک ها می شم
ReplyDeleteبا این که این فیلم دوست نداشتم اما منم دچار این شک ها می شم
ReplyDeleteبا این که این فیلم دوست نداشتم اما منم دچار این شک ها می شم
ReplyDeleteبا این که این فیلم دوست نداشتم اما منم دچار این شک ها می شم
ReplyDeleteسلام رفیق شاهرخ
ReplyDeleteمدتی به خاطر کارم در سفر بودم . طبق معمول . اما حالا برگشتم .
بگذار اول به سوالات جواب بدم .
بله من فیلم فینچر رو دیدم و دوستش هم داشتم .
بله من هفته ای یکبار مجید اسلامی رو می بینم .
من امبرتو دی رو عاشقونه دوست دارم .
من هیچ وقت عشق رو تجربه نکردم .
من شبهای زغال اخته ای رو دیدم و دوستش ندارم . یعنی این فیلم ، فیلم من نیست . من وونگ کاروای در حال و هوای عشق و 2046 و با هم خوشحال و خاکسترهای زمان رو بیشتر می پسندم و برام در اون فیلماش مهیج تره تا این فیلم که در آمریکا ساخته .
در ضمن مرسی که من پیرمرد رو از هویتت مطلع کردی رفیق .
کماکان ارادتمند : ناجور
از یه فیلم معمولی به چه چیزایی میرسی تو
ReplyDeleteخوشحالم چون این فیلم را می توانم پیدا کنم
ReplyDeleteخوشحالم چون این فیلم را می توانم پیدا کنم
ReplyDeleteممنون از اینکه پاسخ سوالم را دادی
ReplyDeleteولی شاید باور نکنی این پایین فقط
user name
و
password
در
gmail
را می خواهد
اونی که نوشتی من اصلا نمی نویسم
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن...
ReplyDeleteعشق قاشقی است برای خوردن کفشی است برای پوشیدن لباسی است برای به تن کردن بالشی است برای خفتن آبی است برای رفع تشنگی سایه است برای دمی آسائیدن.بی عشق این ها بی طعم و بی رنگ انددنیا بدون عشق مثل تلویزیون سیاه و سفید 14 پارسی است که همیشه برفکی است.arakede