يكي از شخصيت هاي مهم جنايت و مكافات كاتريناست' كاترينا ايوانونا؛ زن مارمالادف كه از شوهر قبليش چند بچه دارد و خودش سل دارد و صبح تا شب جان مي كند تا بچه هايش گشنه نمانند و سرفه هاي خوني مي كند كه از بيماري سل است و آخرش هم به طرز دراماتيكي مي ميرد. آن حرفي كه راسكلنيكف در باره سوفيا مي زند كه تو عصاره رنج بشريتي (نقل به مضمون) به نظرم در مورد كاترينا بيشتر مصداق دارد. راسكلنيكف بعد از مرگ مارمالادف همه ي سعي اش را در كمك به اين خانواده مي كند و داستايفسكي از كاترينا و خانواده اش استفاده مي كند تا انسان دوستي راسكلنيكف را نشان دهد و شك ما را بيشتر بر انگيزد.
راسكلنيكف هم انسان دوست است - آن قدر كه پولي كه خودش بيشتر به ان احتياج دارد و مي داند مادرش با چه زحمتي آن را به دست آورده به كاترينا مي دهد تا مراسم يادبود مارمالادف را برگزار كند – هم آدم كش و اين است انسان ِ معاصر، خطرناك و بي پناهي كه داستايفسكي تصوير مي كند.