پارت بعدي آندري روبلف، پارت عجيب و تكاندهندهاي است؛ اول صحبتهاي كيريل با تئوفانس در كارگاه نقاشي ِ تئوفانس و درحاليكه بيرون دارند يكي را به صليب ميكشند. درخواست ِ تئوفانس از كيريل براي همكاري با او و ردكردن ِ اول ِ كيريل و قبولكردن بعدي به شرطي كه تئوفانس خود شخصا به صومعه بيايد و از كيريل بخواهد با او بيايد؛ تئوفانس فرستادهاي ميفرستد و آندري روبلف را دعوت مي كند؛ كيريل، آشفته و عصبي صومعه را ترك ميكند، سگي را ميكشد و فرياد ميزند برميگردم به جهان سكولار.
صحبتهاي آندري روبلف با فوما دربارهي دروغ كه بيمارياي است و بايد علاج شود و رد كردن او در صحنه ي بعدي و آن پرندهي مرده در صحنهي بعدتر همان قدر مستقلاند كه انگار مقدمهي تاركوفسكي ست براي ديالوگ بعدي آندري روبلف با تئوفانس در باب ناآگاهي و حماقت و اينها خود ادامهي همان حرفهايي است كه قبلتر با كيريل در كارگاه شنيده بوديم و بازتصليب ِ مسيح اينبار البته آندري روبلف است كه به صليب كشيده ميشود.
پازلي كه تاركوفسكي ميچيند عجيب است: سگ ِ مردهاي كه كيريل كشته را بگذاريد كنار ِ پرنده ي مرده اي كه فوما ميبيند و ايندو را بگذاريد كنار اسبهاي زنده ي پارتهاي قبل. حرفهاي تئوفانس با آندري روبلف را بگذاريد كنار ِ حرف هاي تئوفانس با كيريل و اين دو را بگذاريد كنار حرف هاي روبلف با فوما و روبلف با دانيل.
تصليب ِ ابتداي اين پارت را بگذاريد كنار بازآفريني مجدد تصليب ِ مسيح در انتهاي پارت كه البته همانطور كه گفتم اين بار روبلف است كه مصلوب ميشود.
همه ي اين كنار هم گذاشتن ها را بگذاريد كنار هم؛ من كه فكر ميكنم عنوان ِ فيلم همان است كه اول بوده: مصايب آندري؛ آندري هم آندري تاركوفسكي است كه اندري روبلف است كه همان " آ " است در نگاه خيره اوليس، ايوان است در كودكي ايوان، استاكر است و آلكسي است و منم كه دستم به هيچ فيلمي جر آندري روبلف نميرود و تويي كه اين متن را تا اينجا خوانده اي.
*
مرتبط با اين پست در اين بلاگ:
- پرولوگ