Wednesday, February 25, 2009

حاشیه ای بر پلی تکنیک.نامزدهای اصلاح طلب محکوم کنند.

۱-همه از وضعی که در دانشگاه پلی تکنیک پیش آمده خبر داریم.بهانه ای که نیروهای افراطی رژیم به خاطر آن بار دیگر حرکتهای دانشجویی را سرکوب کند.عده ای از دانشجویان بازداشت شده اند و بعضی هم کتک خورده اند و مجروح شده اند.قابل تقدیر است موضع شیخ اصلاحات جناب کروبی عزیز که حمایت کرده اند از دانشجویان.الحق و الانصاف شیخ در حمایت از دانشجویان بسیار اقدام کرده‌اند.امیدوارم بقیه نامزدهای اصلاح طلب و جریانات سیاسی خود را در حمایت از دانشجویان مسئول بدانند و دست کم این حرکت را محکوم کنند.

×××

۲-از ابتدای سر کار آمدن دولت نهم دولت با ایجاد جو امنیتی در دانشگاه ها با بهانه های واهی اکثر انجمن های اسلامی را تعطیل کرد و جلوی نشر مطبوعات دانشجویی را گرفت.دانشگاه بستر یکی از موثرترین حرکتهای ازادیخوانه در طول سالهای اخیر بوده. واضح است که رژیم این جریان را تاب نیاورد و در از بین بردن آن هر آنچه که بتواند میکند. اما اگر بخواهیم این جریان را آسیب شناسی کنیم بسیاری عوامل دیگر را نیز باید دخیل کنیم.

یکی از مهمترین این عوامل ساخت و بافت دانشگاه ها است.دانشگاه برای فعالیت سیاسی طراحی نشده.بخصوص اینکه در دانشگاه های ایران تنوع قومی و نژادی وسیعی وجود دارد.تنوع فکری و فرهنگی تشکلهای دانشجویی منتقد حاکمیت بسیار زیاد است [بود]از اندیشه های لائیکی هست تا روشنفکران دین باور به اصطلاح.از قائلان حرکتهای چریکی تا افکار مداراگری.به هر حال این تنوع باعث آسیبها، تفرقه ها و در نهایت ضربه خوردن حرکتهای دانشجویی شده.نباید مسابقه ی بسیاری از گروه های دوم خردادی برای همسو کردن دانشجویان با خود را نیز انکار کرد.چیزی که تاثیر نامطلوبی بر بسیاری از حرکتهای دانشجویی داشت.

به هر حال مظلومیت دانشجویان همواره باعث شده رژیم به خود اجازه بدهد که بیشرمانه ترین خشونتهایش را نثار آنها کند.از تعلیق و اخراج از دانشگاه تا تهدید و شکنجه و زندان.

×××

۳-از اینکه شنیدم مخالفتها در پلی تکنیک اینقدر بالا گرفته شوکه شدم.در این حدود چهار سال آنچه شاهد بوده ام تغییر محسوس فضای دانشگاه هاست.دانشگاهها (دست کم دانشگاه هایی که به واسطه دوستان از وضعشان خبر دارم) هوایشان بس ناجوانمردانه سرد است.احساس میکردم که گذشت دورانی که دانشجویان حاضر بودند برای ایده شان هزینه بدهند.شاید از بند قبلی بربیاید که دانشگاه تنها جای فعالیت علمی است و فعالیت سیاسی در آن ناکارآمد است.تقریبا به این موضوع معتقدم و معتقدم در نهایت دانشگاه ها باید تنها جای بحث علمی باشد نه جدل سیاسی.اما در این فصل از تاریخمان به شدت نیاز به چنین جریانی وجود دارد.جریانی انتقادگر که میتواند همسویی بخش عظیمی از جامعه را سبب شود.البته ثمربخش بودن چنین جریانی سخت وابسته است به هوشمندی دانشجویان.امیدوارم باقیمانده ی این جنبش های دانشجویی باقی بماند و با تجربه های گذشته خود را بازیابد.

Monday, February 23, 2009

کجایی کریستف

ما فقط یک حالت رو تجربه می کنیم از هر نظر؛

می تونست خونواده مون، شهرمون، کشورمون، دوستامون، سال تولدمون، همسرمون، سال مرگمون و . . . جور دیگه ای باشه؛ می تونست صبحی که از خونه بیرون زدیم و ماشین زیزیرمون نگرفت فقط چند ثانیه ، چند ثانیه دیرتر یا زود تر از خونه می زدیم بیرون تا ماشین زیرمون بگیره؛

اگه از اون عابر پیاده می پرسیدم ساعت چنده؟ و اون چند لحظه به خاطر این جواب دادن می ایستاد و بعد می رفت می تونست ماشین زیرش بگیره

اگه از اون عابر پیاده می پرسیدم ساعت چنده؟ و اون چند لحظه به خاطر این جواب دادن می ایستاد و بعد می رفت می تونست ماشین زیرش نگیره

اگه از اون عابر پیاده نمی پرسیدم ساعت چنده؟ و اون چند لحظه به خاطر این جواب دادن نمی ایستاد و بعد نمی رفت می تونست ماشین زیرش بگیره

اگه از اون عابر پیاده نمی پرسیدم ساعت چنده؟ و اون چند لحظه به خاطر این جواب دادن نمی ایستاد و بعد نمی رفت می تونست ماشین زیرش نگیره

من فکر می کنم همه ی این گزاره های بالایی به شدت پیش پا افتاده هستند از نظر فکری، یعنی آدم با خوندنشون نه تنها تکون نمی خوره بلکه فقط و فقط وقتش تلف میشه؛ حالا اگه دست مایه ای به این پیش پا افتادگی افتاد دست یه هنرمند برای خلق یک اثر هنری اون وقت دو حالت پیش میاد: یا هنرمندش واقعا هنرمنده و از یک زاویه ی منحصر به فرد یه قضیه نگاه میکنه و با پرداختی کاملا متناسب شوکه تون می کنه – ده فرمان کیشلوفسکی رو به یاد میارم – یا هنرمندش تقلبیه و خودش با همین دست مایه ی پیش پا افتاده انقد حال می کنه که در همین مرحله ی اول می مونه.

Run Lola Run با وجود همه ی تعریفایی که ازش شنیده بودم و با وجود جایزه بهترین فیلم از نگاه مخاطبان توی جشنواره ی ساندنس سال 99 و با وجود ستاره هایی که ایبرت بهش داده و خیلی دلایل دیگه متاسفانه، چیزی بیشتر از یک فیلم پیش پا افتاده نبود.

Run Lola run با عنوان اصلی Lola rennt و عنوان فرعی Lola runs

کارگردان: تام تیکور

محصول 1998 آلمان

Saturday, February 21, 2009

انتخاب

۱- تا انتخابات، چند ماه بیشتر نمانده و رفته رفته فضای جامعه دارد رنگ و بوی انتخابات میگیرد.البته مانده تا بشود درست و حسابی تحلیل کرد که کی به کی است.فعلا که تنها اصلاح طلبها به صورت جدی وارد شده اند و یکی یکی دارند اعلام کاندیداتوری میکنند!اصولگراها هم فعلن هیچ رقمه معلوم نیست چه کاره اند.خیلی هاشان به ظاهر از به قدرت رسیدن دوباره احمدی‌نژاد دل خوشی ندارند،حالا تا چه حد فیلم است الله اعلم.آنچه که مسلم است وارد شدن خاتمی به عرصه باعث عصبانیت و دستپاچکی اردوی اصول گرایان شده.نمونه اش عکس العمل های هیستریک کیهان و فاطی رجبی در این روزهاست.به نظرم اصلاح طلبها پتانسیل بالاتری برای جذب آرای مردم دارند(البته مطمئن نیستم که بتوانند به خوبی این پتانسیل را آزاد کنند) ضمن اینکه حاکمیت از اصلاح طلب بودن دولت آینده نه تنها ضرر نمیکند کلی هم متمتع میشود.به نظر بزرگترین مانع اصلاح‌طلبها در پیروزی در انتخابات آینده خود اصلاح‌طلبها باشند.

×××

۲-وقتی هشت سال دوره خاتمی را نگاه کنید میبینید تاثیر چندانی از آن به جا نمانده است.از ادبیات سیاسی حاکم در آن دوره حتی در سخنرانیهای اخیر اصلاح طلبها چندان اثری نیست.گفتگو،دموکراسی،مردم سالاری دینی،پلورالیسم و ...یک دلیلش شاید اینست که خاتمی هیچ گاه برای گرفتن امتیاز از رهبری تلاش نکرد.پشت پرده سیاست ایران آنقدر مه آلود است که شاید قضاوت درباره‌ي آن دوره به شکلی نامردی باشد اما اگر رئیس جمهور آینده اصلاح طلب باشد باید چیزهایی از خود به جا بگذارد که مثل این سه سال و چند ماه نتوانند اصلاحات را از جلوی چشم مردم دور کننداگر خاتمی یک بار جلوی یکی از حکم های حکومتی می ایستاد میشد با اطمینان گفت که به سوی دموکراسی حرکت میکنیم .رئیس جمهور آینده باید کمی جسارت داشته باشد دست کم چند درصد جسارت احمدی‌نژاد که با گستاخی ایران را به هرجا که دلش خواست برد.

×××

۳- برای بسیاری فرقی نمیکند که خاتمی کاندیدای نهایی اصلاح طلبها باشد یا کروبی یا میرحسین و حتی کرباسچی و ....اینکه چند کاندیدای اصلاح طلب شرکت کنند هم مهم نیست.مهم این است که رپیس جمهور بعدی اصلاح طلب باشد همین.چیزی که بر]ای شخص من کمی نگران کننده است تاکید بر روی مساپل اقتصادی است.تجربه دور قبل نشان داد مردم مساپل اقتصادی را میفهمند و اصولا در چنین حالتی دموکراسی یا آزادی بیان سیخی چن؟!طبیعی است که در این دوره کاندیداها بیش از هر چیز به این مسئله بها بدهند.اما این طرز فکر همان چیزی است که فرایند دست یابی به دموکراسی را چند قرن دیگر به تاخیر بیندازد! در کنار پرداختن به مسائل اقتصادی اصلاح طلبها از تریبونهای احتمالا موقتی که گیرشان میآید باید برای یادآوری این مفاهیم وایجاد دغدغه در مردم استفاده کنند.

×××

پی نوشت:شاید کمی خوش باورانه باشد که از همین حالا برای رئیس جمهور اصلاح طلب آینده نسخه بپیچیم.منظورمن هم این است که باید جریان اصلاح طلبی یا تحول خواهی خواسته های خود را بداند و دسته بندی کند.فقط در آن صورت است که میتواند آنها را مطالبه کند.جریان به نظر من مثبتی در وبلاگستان دارد شکل میگیرد که میتواند بخشی از این خواسته ها را مدون کند.

Thursday, February 19, 2009

نان پاره ی بی قاتق سفره ی بی برکت ما

تا حالا به فلسفه ی وجود تیمارستان دقت کردین؟ تیمارستان ها ایجاد شده اند که کسانی را که دیوانه اند در خود جا بدهند؛ حالا اینکه چه کسانی در تعریف دیوانگی می گنجند خود بحث مفصلی است که البته سیا در این باره صاحب نظرتر از من است. نکته ی دیگر این است که کارکرد اصلی تیمارستان کدام است؟ بهبود دیوانه ها؟ حفظ امنیت جامعه؟ تثبیت قدرت حاکم آنگونه که فوکو می گوید؟ یا چیز دیگر؟ مشخصا ً اگر کارکرد اصلی حفظ امنیت جامعه باشد و ایجاد حاشیه ی امن برای کسانی که در تعریف دیوانگی نمی گنجند یا لااقل یکی از کارکرد های آن این باشد آن وقت خداوکیلی چه کسانی را باید در تیمارستان ها جا داد؟ چه کسانی بیشتر امنیت جامعه را تهدید می گنند؟ بسیاری رهبران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و . . . که بیشتر امنیت جامعه را تهدید می کنند.

بسیاری فیلم ها و سریال های تلویزیون – از مجموعه کلید اسرار گرفته تا فیلم روز بر می آید میرباقری که چند روز پیش از تلویزیون پخش شد – بسیاری سخنرانی ها – از سخنرانی های قرائتی تا رحیم پور ازغدی – بسیاری تصمیم گیرندگان سیاسی مملکت و . . . که خیلی خطرناک ترند که؛

وقتی دنیای تیمارستان ها را مقایسه می کنیم با دنیای بیرون از آن می بینیم که بیرون واقعا دیوانه تر است و دیوانه های خطرناک تری نفس می کشند.

در فیلم House of fools ساخته ی آندری کونچالوفسکی می بینیم که خشونت دیوانه ها در چه حد است – صحنه ی کشتن مگس با زیرپوش یا تنبیه زنی که آب دهن انداخته روی زمین – و خشونتی که در بیرون جریان دارد – جنگ چچن – و آن هم بین کسانی که چند سال پیش در جنگ دیگری – حمله شوروی به افغانستان – در کنار هم جنگیده اند و حالا روبروی هم اند.

کونچالوفسکی اگر در House of fools شخصیت پردازی بیشتر و هنرمندانه تری داشت – فضای مشابه را در پرواز بر فراز آشیانه ی فاخته به خاطر بیاورید (راستی پریروز تولد میلوش فورمن بود) – و ترکیب تم خشونت بار بیرون مبتنی بر بخشی از تاریخ واقعی سرزمینش را بیشتر پرداخت کرده بود – زیرزمین امیر کوستوریتسا را به خاطر بیاوریم - می توانست به جای یک فیلم خوب یک فیلم رویایی و شاهکار خلق کند.

برنده جایزه ویژه هیات داوران و هم چنین جایزه یونیسف از جشنواره ونیز

Dom durakov / House of fools

نویسنده و کارگردان: آندری کونچالوفسکی

محصول 2002 روسیه، فرانسه

104 دقیقه/ رنگی

Wednesday, February 18, 2009

تهران - اسلوونی

یکی از کسانی که سیاوش کشف کرد و به من هم معرفی کرد اسلاووی ژیزک بود، ژیزک ترکیب بسیار جذابیه از سینما، فلسفه و روانکاوی؛ کتاب قبلی ای که ازش خوندم هنر امر متعالی مبتذل بود که مفصل درباره ی بزرگراه گمشده ی دیوید لینچ نوشته بود و فکر می کنم یکی از کسانی که خیلی در معرفی لینچ در دنیا تاثیرگذار بوده است همین ژیژک بوده است.

(هنر امر متعالی مبتذل: درباره بزرگراه گمشده دیوید لینچ / اسلاووی ژیژک ؛ ترجمه مازیار اسلامی. – تهران: نشر نی، 1384. 104 صفحه / 1200 تومان )

اما کتابی که تازه خوانده ام و می خواهم معرفی کنم مجموعه ی پنج مصاحبه ی گلین دالی ست با ژیژک؛ کتاب خوبی بود؛ خوشم اومد ازش؛ هم از حرف های فلسفی ژیژک هم از شوخ و شنگی هاش.

پیش گفتاری هم که جناب صالح نجفی نوشته اند با عنوان "درامدی بر اسلاووی ژیژک" خوب و آموزنده بود؛ - مقاله هایی هم که توی مجله سینما و ادبیات می نویسن ایشون خوندنی ان -

من فقط با سخن مترجم مشکل داشتم که ابتدای کتاب اومده و منو یاد حرفای جان بورمن انداخت وقتی از مراسم اسکار برگشته بود و تعریف کرده بود که براشون کلاس گذاشتن که اینجا باید چجوری رفتار کنین و چه کارایی رو نکنین و مخصوصا وقتی میاین روی صحنه برای گرفتن جایزه تون دقت کنین که هیچ کسی علاقه نداره بدونه در روزا و شبای سخت کی بهتون کمک کرده و کی دلداری داده و اهالی محله ی نوروزاباد چه ادمای نازی ان و مزخرفاتی ازین دست؛ نمی دونم چرا جناب گل محمدی فک کرده من علاقه دارم بدونم چجوری با مسعود قزل سفلا اشنا شده و کیوان طهماسبیان چه بچه ی نازیه !

پیشنهاد می کنم کتاب رو بخرین و بی که سخن مترجم رو بخونین برین سراغ ژیژک؛

گشودن فضای فلسفه، گفت و گوهایی با اسلاووی ژیژک/ اسلاووی ژیژک و گلین دالی؛ مجتبا گل محمدی. تهران: گام نو، 1385. 216 صفحه ، 2600 تومان

Tuesday, February 17, 2009

لعنت به هر چی دایره

. . . اینه که وقتی گوشی م روشنه استرسم بیشتر می شه و مجبور میشم گوشیمو خاموش کنم که استرسم کمتر بشه، توی تمام مدتی که گوشی م خاموشه فک می کنم اون اتفاق بد توی خونه داره می افته و هر چی سعی می کنن شماره م رو بگیرن می بینن که گوشی م خاموشه و اینجوریه که وقتی گوشی م خاموشه استرسم بیشتر می شه و روشنش که می کنم هر اس ام اسی که می فرسته چند تا خط روی اعصابم می کشه و زنگ که می زنه بدتر؛ اینه که وقتی گوشی م روشنه استرسم بیشتر می شه و مجبور میشم گوشیمو خاموش کنم که استرسم کمتر بشه، توی تمام مدتی که گوشی م خاموشه فک می کنم اون اتفاق بد توی خونه داره می افته و هر چی سعی می کنن شماره م رو بگیرن . . .