Wednesday, March 31, 2010

كاترينا ايوانونا بودن

يكي از شخصيت هاي مهم جنايت و مكافات كاتريناست' كاترينا ايوانونا؛ زن مارمالادف كه از شوهر قبليش چند بچه دارد و خودش سل دارد و صبح تا شب جان مي كند تا بچه هايش گشنه نمانند و سرفه هاي خوني مي كند كه از بيماري سل است و آخرش هم به طرز دراماتيكي مي ميرد. آن حرفي كه راسكلنيكف در باره سوفيا مي زند كه تو عصاره رنج بشريتي (نقل به مضمون) به نظرم در مورد كاترينا بيشتر مصداق دارد. راسكلنيكف بعد از مرگ مارمالادف همه ي سعي اش را در كمك به اين خانواده مي كند و داستايفسكي از كاترينا و خانواده اش استفاده مي كند تا انسان دوستي راسكلنيكف را نشان دهد و شك ما را بيشتر بر انگيزد.

راسكلنيكف هم انسان دوست است - آن قدر كه پولي كه خودش بيشتر به ان احتياج دارد و مي داند مادرش با چه زحمتي آن را به دست آورده به كاترينا مي دهد تا مراسم يادبود مارمالادف را برگزار كند – هم آدم كش و اين است انسان ِ معاصر، خطرناك و بي پناهي كه داستايفسكي تصوير مي كند.

Tuesday, March 30, 2010

خيابان را سراسر گه گرفته است

ديالوگ هاي نچسب، واكنش هاي نجسب، بازي هاي نچسب، همه و همه دست به دست هم داده اند تا ايده اي خوب را در فيلم "محاكمه در خيابان" هدر بدهند؛ مخصوصا براي من كه فيلم هاي با مضمون خيانت را دوست دارم مي توانست با كمي واقعي نشان دادن ِ آدم ها و ديالوگ هايشان تبديل به يكي از فيلم هاي محبوبم شود كه بر عكس تبديل شد به يك فيلم ِ بد.

محاكمه در خيابان

محصول 2009 ايران

نويسنده و كارگردان: مسعود كيميايي (گويا كمي هم اصغر فرهادي)

98 دقيقه رنگي (رنگي ش همچين رنگي هم نيس والا!)

+ دندان مار