به جيرجيرك هاي لالي كه در استخوان هايم ريشه كرده اند شك دارم
به ريشه كردن شان
به لال بودن شان
به جيرجيرك بودن شان
به جيرجيرك هاي لالي كه در استخوان هايم ريشه كرده اند شك دارم
به ريشه كردن شان
به لال بودن شان
به جيرجيرك بودن شان
پاورچين پاورچين سر مي رسد مه
پشت خم كرده مي نشيند
به بندر و شهر خيره مي شود
و آرام دور مي شود.
شعري از كارل سند برگ با ترجمه احمد پوري از كتاب براي تو و ماه نغمه سر دادم
گزينه اشعار كارل سندبرگ انتشارات مرواريد، چاپ اول : اسفند 83
اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزيم؟
از كتاب:
راستي چرا
سروده ي پابلو نرودا
ترجمه احمد پوري
نشر چشمه
چاپ اول : بهار 88
91 صفحه ' 2000 تومان
گاهي احساس مي كنم هنوز شعر نمرده است
اما اين احساس فقط گاهي به من دست مي دهد
فقط گاهي
به ندرت
گاهي كه يغما توفاني نيست.
دل و دماغ ندارم آنگونه كه بايد بنشينم درباره ي اينس و درباره ي دشواري هاي گابريل آتلان فره را بودن حرف بزنم. فقط به اين بسنده مي كنم كه به 1600 تومنش مي ارزد؛
200 صفحه هم بيشتر نيست؛
نشر مرواريد سال 81 چاپش كرده الآن چاپش تمام شده و يا بايد مثل من از يك دوست بگيريدش يا از اينترنت دانلودش كنيد.
اسدلله امرايي ترجمه اش كرده كه به نظرم مي رسد آنگونه كه بايد وقت و انرژي نگذاشته روي آن
از فوئنتس آئورا و پوست انداختن و سر هيدرا و خويشاوندان دور و مخصوصا مخصوصا ومخصوصا گرينگوي پير را هم بخوانيد.
پا به پاي جغدهايم تا صبح بيدارم
پابه پايشان تا شب هراسناكم