يكي از دغدغه هاي هيچكاك كه در فيلم هايش نمايان است سردرگمي آدم ها بين عمل به وظيفه قانوني و وظيفه اخلاقي است؛ - در توپاز علنا اين دغدغه را از زبان ديپلمات روسي مي شنويم – پدر لوگان در چنين شرايطي است؛ از طرفي اخلاق حكم مي كند كه از اعترافات اتو كلر كه در كليسا انجام داده عليه خود او استفاده نكند – كشيش ها مجاز نيستند اعترافات ِ گناهكاران را به بيرون درز دهند – و از طرفي پاي يك قتل در ميان است و پليس دارد اشتباها كسي ديگر را مجازات مي كند. اين ترديد و دو راهي وقتي شديد تر مي شود كه آن كس ِ ديگر خود كشيش لوگان است و باز هم وقتي شديدتر مي شود كه قاتل دارد كاري مي كند كه پدر لوگان – كسي كه سال ها به او محبت كرده – به عنوان مجرم شناخته شود؛ آزمايش سختي است؛ تازه سخت تر هم مي شود وقتي كه مقتول مي خواسته از كسي اخاذي كند – آدم با خودش فكر مي كند حقش بود – باز هم سخت تر مي شود وقتي آن كسي كه داشته از او اخاذي مي شده معشوق ِ سابق ِ خود كشيش بوده – كه شايد هنوز هم دوستش دارد و به خاطر كشيش بودنش كتمان مي كند اين عشق را – و اين معشوق هنوز هم شديدا عاشق ِ كشيش است - با وجود ِ شوهرش و موقعيت ِ كشيش حتا –
الآن دارم ياد استاد درس " مدارهاي الكتريكي" خودم مي افتم توي دانشگاه – كه هنوز دلم از دستش خونه! – خيلي راحت و آسون درس مي گفت؛ يعني توي كلاس و در طول ترم فك مي كردي درس ازين راحت تر ديگه نيس اما همچين امتحان مي گرفت كه تو شك مي كردي اين سوالا مال همون درس باشه؛ اينو ازين بابت گفتم كه بگم خدايا تو كه داري سخت درس ميدي لااقل امتحاناتو آسون تر بگير لعنتي
فيلمنامه ي بسيار دل انگيزي است و آدم هايي كه در موقعيت هاي دشوار قرار مي گيرند؛ فيلم را ببينيد تا بعد برايتان از موقعيت دشوار پيير حرف بزنم؛ آه پيير پيير پيير فقط من مي فهمم تو چي مي كشي
هنوز فرصت نكرده ام بروم گوگل كنم ببينم ديگران در مورد پرندگان هيچكاك چي نوشته اند؛ هنوز فرصت نكرده ام با كساني كه فيلم را ديده اند صحبت كنم؛ فقط واي به حال كساني كه بگويند – يا نوشته باشند – فيلم در مورد حمله پرنده هاست به شهر مثلا، يا در مورد رابطه ي عاطفي ميچ و ملاني.
من فقط به همين يك نكته بسنده مي كنم كه دقت بفرماييد گرگ ها يا پلنگ ها يا موجودات فضايي يا موجودات تخيلي يا يك جور بيماري مسري يا جنگنده بمب افكن هاي روسي يا . . . به شهر حمله نمي كنند بلكه يك مشت پرنده – حتا فنچ! – به شهر حمله مي كنند مي دانيد چرا؟ چون پرنده ها ترس ندارند و معمولا هم توي خواب، ما از شكل ترسناك ِ چيزهايي مي ترسيم كه در بيداري ترس ندارند و اينجا هم گويا با يك حواب طرفيم خوابي كه بايد تفسير كرد و تفسير آن را در نشانه هايي بايد ديد كه هيچكاك برايمان گذاشته؛ فقدان پدر براي خواهر كوچك تر ميچ، فقدان ِ مرد براي مادر ِ ميچ، فقدان ِ مرد در زندگي ملاني، فقدان ِ مرد در زندگي آني – معلم مدرسه – تجربه دهشتناك مادر ملاني در رابطه مردان، اگر هنوز قانع نشده ايد حتا آن كسي كه در مورد پرنده ها توي كافه نظر مي دهد زني است با رفتار مردانه كه حاضرم قسم بخورم هيچ مردي توي زندگي ش نيست، همه و همه دلايلي هستند براي حس ناامني كه در قالب حمله پرنده ها تعين پيدا كرده.
ما با يك فيلم براي نقد مواجه نيستيم يا بك خواب براي تعبير مواجهيم خوابي كه هر كدام از شخصيت ها مي توانند ديده باشند خوابي كه همه ما ديده ايم
The Birds: پرندگان
محصول 1963 آمريكا
كارگردان: آلفرد هيچكاك
نويسنده: ايوان هانتر بر اساس داستاني از دافنه دو موريه