زندگي هاي بي خاصيت را دوست دارم؛ زندگي هاي الكي، زندگي هاي بيدار شوي هيچ كاري براي انجام دادن نداشته باشي؛ زندگي هاي دو تا نون هم براي ما بگير نون نداريم؛ زندگي هاي ساعت ها خيره شدن به دور بي آنكه چيزي در ميانه باشد؛ خيره شده اي چون خوابت نمي آيد؛ زندگي هاي وسط روز گشني كردن، غم سنگين ات تلخي ساقه ي علفي باشد، دغدغه ات جام جهاني باشد مثلا، آنهايي كه بهشت خدا را با آن همه دار و درخت و حوري و غلمان و شير و عسل مسخره مي كنند نمي دانند آخرين درجه ي لذت همين زندگي بي خاصيت است. يارب اين همه خاصيت كه سپردي به منش مي سپارم به تو كه خدايي ديگه تحمل ندارم
Wednesday, June 16, 2010
حس مي كنم دارم ترك بر مي دارم
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
44 comments:
آخی چقدر دلم می خواست الکی خوش باشم !قدر نمی دونند که این جماعت
من بعضی وقتا دوست دارم !!!
زندگی بی دغدغه مثل مریانه یا سوهان روحت رو از تو میپوسون. و به درجهٔ پوچی میرسی. چون به پوچی رسیدی دیگه هیچ چیزی برات اهمید نداره . این دلیل دوست داشتن اون حسی هست که میگی.
چه لذتی میتونی ببری تو اون زندگی بی دغدغهٔ که هیچ نقشی نمیتونی ایفا کنی ، یا هیچ ponit نتونی داشته باشی به جز بی سمرهٔ ی
الکی خوش بودن امکان نداره ، چون الکی هست واقعیی نیست
زندگی بی خاصیت، یه مغز می خواد که صاحبش بتونه کرکره هاشو بکشه پایین بعد هی وسواس هم نگیره که کاش اینجوری نبود...به نظرم بی خاصیت زیستن هم حتی کار هر بز نیست ...گاو ِ خر می خواهد و مغز تهی
سلام
اراکده
مامان رفیقم خیلی مومنه و خیلی مثلن مقید و از این حرفهاست. رفیقم همیشه میگه این مامان من صددرصد میره بهشت. بهش میگم : خوب اینکه خیلی خوبه. جواب میده : اینکه میره بهشت خیالی نیست مشکل اینه که این مامانی که دائم تو ذکر و تصبیح و دعا و نماز و قرآن و مسجد روزه و این حرفهاست میدونم پاش که برسه اونجا مومنان و متقین فرصت بهش نمی دند شورتش رو بالا بکشه.
بهش میگم : جددن مسخره نیست ادم این همه درجات عرفانی رو تو این دنیا طی کنه که بعد بره بغل حوری بخوابه و فقط به سپوخیدن بپردازه؟
هدف خلقت آدم همینه؟
همینه؟...
ضمنن خیلی وقته ترک برداشتی بپا نشکنی !... بی دست و پا یه چینی بند زن پیدا کن دیگه؟
حوصلمو سر بردی!
همون قبلی:)
خب من فکر می کنم این حرفای شاهرخ هست اما مال الان نیست مال چند سال پیشه. خط آخر و خیلی دوست دارم چند بار زمزمه اش کردم و خنده ام گرفت.
همه بخشهای این طور زندگی کردن یه طرف،دو تا نون برای ما بگیرش یه طرف!وقتی کسی به من یه همچین چیزی بگه از اونجایی که نمیتونم بزنمش خودمو میزنم!خدا!!!
اما فک کن همونایی هم که با این زندگی بی خاصیت حال میکنن فقط به خاطر اینه که میدونن یه جایی تموم میشه
اما فک کن که توی بهش بی خاصیت سریالهای خدا باید میلیونها و میلیونها و میلیونها سال یه زندگی بی نهایت و بی خاصیت داشته باشی. من که ترجیح میدم برم جهنم. حداقل امید برای تغییر شاید اونجا باشه. اما تو بهشت هیچی نیس. هیچی.
آخ گفتی...آخ گفتی...انقده دلم میخواد ازین زندگیا...مهمونی میخوام بدون هیچ فکر اضافه ای...خلاصه جانا سخن از زبان ما میگویی....سلام ظهر بخیر ...این نوشته های هر از گاهی جدیدت نشان از نصر پخته ای داره... تبریک
سلام،
این همه خاصیت که سپرده شده به شما امانته و باید به موقع ادا کنیشون . اگه قبول نداری این حرفا رو یه بحث دیگه است ولی فکر کنم قبول داری.
ارب اين همه خاصيت كه سپردي به منش مي سپارم به تو كه خدايي ديگه تحمل ندارم
این دیگه آخرش بود.
قرعه ي كارو به ناممون زدن ديگه چاره چيه؟
بیا جامونو با هم عوض کنیم چون گاهی اوقا زندگی من اینجوری میشه
بیا جامونو با هم عوض کنیم چون گاهی اوقا زندگی من اینجوری میشه
بیا جامونو با هم عوض کنیم چون گاهی اوقا زندگی من اینجوری میشه
اما من دلم دغدغه میخواهد...دلیل میخوام واسه صبح بیدار شدن...ارایش کردن...واسه راه رفتن. واسه خوردن. واسه مستی.واسه درس خوندن، واسه بودن!!!
حالم داره به هم میخوره از این همه بی دلیلی
سلام. چرا چند وقته از فیلم نمی نویسی؟
حالا منهی از خودم خلاقیت ول بدم و نثر رو نصر بنویسم که دو منظوره بشه! اگه کسی توجه کرد... اما جدا از همه چیز جناب مرشد اعظم بنده که شخصا مفاستوفلیس باشم به شدت از حضورت ممنونم
همه ی این ها ، نکردنشان هم وجود دارد که لذت بخش تر است
یعنی اگه این سخنرانی تبلیغاتی ریاست جمهوری یه کسی بود، من بدون شک بهش رای می دادم
و اين روز ها زندگي من عميقا اين گونه است...
اينا موقعي لذت بخشن كه نداشته باشيشون. زندگي بشه يه مسابقه دو و وقت نفس گرفتنم پيدا نكني. مثل من كه بالاخره بعد مدت ها وقت اينترنت و شايدم زندگي پيدا كردم!
شعري بود كه يادم نمي آيد درست اما چيزي ود در اين مايه ها
چاي و سيگار و كتاب
نعلبكي و زير سيگاري و رختخواب ...
خيلي به دلمم نشست .
درست مثل اان كه تنها و دارم گوگوش گوش ميدم و سيگار ميكشم و روسپيگري مي خونم
اینجور زندگی لذت خودش رو داره، رخوت کامل، مثل وقتی که نشستی تو سونا، از گرما شدی مثل پشه امشی خورده، اما حال بلند شدن نداری. اونقدر میمونی تا حالت بد بشه.
يک رستوراني هست نزديک محل کارم . هميشه مي توني يک مرد مسني را دم درش ببيني که از صبح تا شب اونجا مي شينه . فقط نشسته و نگاه مي کنه. نمي دونم ولي به نظرم نفرت انگيزه
در مورد کهربا نظرت کاملا درسته
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
پیرو اختلاط با شما با شعرکی به روزیم
یادی از دوستان نمی کنید استاد؟
يکي از اين آدماي تعطيل سمت چپ من مي شينه يعني رو نرو منه
فکر کن تو ايران زندگي بکني ادعا بکني ليسانس داري کلي هم به سابقه کار مزخرفت بنازي 32 سالت هم باشه بعد هنوز اسم صادق هدايت را نشنيده باشي
يعني از فحش خواهر مادر هم بدتره
يه آدم گهيه که نگو
حالم ازش بهم مي خوره
گشنی کردنو هستم بدجوری. چه جری بوده سعدی مگه نه؟ خور و خاب و خشم و شهوت همه چیزِ منه. نه؟ آره؟ چی؟
واقعا ما انقدر تحمل از کجا میاریم با اینهمه خاصیت و مسوولیت؟هه!
دوره کوتاهیست چونان پس از هر کودتای
میگذرد تو زنده بمان
دوست خوبم به من سر بزن این روزا خیلی اسباب کشی داشتم رفتم ورد پرس اونجا فیلتر شد و منم سایت زدم تا دیگه اختیارم دست خودم باشه
بهم سر بزن
همین
پس جاتو با من عوض کن!
گاهی دلم برای اینجور زندگی ها تنگ میشه . اما بعد به این نتیجه میرسم که زندگی خالی از هرچیزی دیگه زندگی نیست ... باید کلی دغدغه و دل مشغولی داشته باشی تا بهت لحظه های نابش بچسبه
گاهی دلم برای اینجور زندگی ها تنگ میشه . اما بعد به این نتیجه میرسم که زندگی خالی از هرچیزی دیگه زندگی نیست ... باید کلی دغدغه و دل مشغولی داشته باشی تا بهت لحظه های نابش بچسبه
بدبختی اینه که قبولش نمی کنه!
کی گه بیخ ریش خودت!!!
بدبختی همینه دیگه
نظر قبلی من بودم
نشد ادرسم رو درست بزنم
با پوزش
میدونی راسکلینکف! بعضی وقتها که تحمل این خاصیتها رو ندارم به ضعف ایمانم فرافکنی میکنم و این بدترین حقیقته
یجوری دیدمون نسبت به زندگی شبیه همه
همه چیز آرومه ، من چقدر خوشحالم ...
حیف که اینجا تیک خصوصی ندارد
سابقه نداشته اینهمه مدت دور باشی.
میای می نویسی یا آگهی مفقود شدنتو بدم به روزنامه؟
من که فکر می کنم یه چیزی فرا تر از " ترک " باشه که این همه نیستی شاهرخ
و نخای فک کنی اصن
به ...
حتی به اینکه به چی فک نکنی ...
.
.
Post a Comment