درباره آندري روبلف يا مصايب آندري كه من اين اسم دوم را به مراتب بيشتر ترجيح ميدهم چند مطلبي با هم صحبت كرديم كه لينكهاشان را در ادامه مطلب گذاشتهام؛ گويا يك نسخه از اين فيلم با زيرنويس فارسي در بازار موجود است كه من نديدهام و نميتوانم قضاوت كنم اما اگر دوستان ديدهاند و نسخه خوبي است كه چه بهتر؛ بههرحال من براي كساني كه آن نسخه را در دسترس ندارند زيرنويس آن را به فارسي ترجمه كردهام كه لينك دانلود آن را در ادامه گذاشتهام. (لينك زيرنويسهاي ديگري را هم كه قبلا زحمتشان كشيدهام ميگذارم!) لازم به توضيح است كه اين زيرنويس، نسخه اوليه و خام بوده كه قطعا جهت تبديل به يك نسخه قابل دفاع نياز به بازنويسي دارد. همينجا از دوستاني كه وقت و انرژي براي اين كار دارند ميخواهم كه اين زحمت را براي آيندگان بكشند؛ مناسبتر است اگر در ترجمه اين متن از زبان آركاييك استفاده گردد. در نسخهاي كه من آماده كردهام تنها در مونولوگها و جملاتي كه از كتاب مقدس استفاده شده است سعي كردهام از زبان متناسب استفاده كنم در ساير موارد جملات به زبان معمولي و امروزي ترجمه شده است كه همانطور كه قبلا گفتم براي برقراري ارتباط و درك فيلم مناسب بوده اما قطعا مناسبتر است اگر از واژهها و عبارات آركاييك استفاده گردد.
آندري روبلف / Andrei Rublev / Andrey Rublyov
محصول 1966 شوروي
كارگردان: آندري تاركوفسكي
نويسندگان: آندري كونچالوفسكي، آندري تاركوفسكي
بازيگران: آناتولي سولونيتسيت (آندري روبلف) و . . . .
205 دقيقه رنگي و سياه و سفيد
برنده جايزه فيپرشي از كن 1969
آندري روبلف – بخش اول: prologue
آندري روبلف – بخش دوم: اسبها اسبها اسبها
آندري روبلف – بخش سوم: عقايد يك دلقك
آندري روبلف – بخش چهارم: تئوفانس يوناني تابستان، زمستان، بهار و تابستان سالهاي 1405-1406:
آندري روبلف – بخش پنجم: تعطيلات: 1408
آندري روبلف – بخش ششم: آخرين داوري ، تابستان 1408
آندري روبلف – بخش هفتم: يورشِ، پاييز 1408: دستگاه ِ فنا؛ گوشهي تاتارستان
آندري روبلف – بخش هشتم: سكوت: زمستان 1412 مرثيههاي جداگانه براي زن ِ هشتم يك تاتار و شوهر دوم يك پاريسي
آندري روبلف – بخش نهم: ناقوس؛ بهار، تابستان، زمستان و بهار 1423 و 1424؛ خطاب به بوريسكا براي شكستن ِ طلسم ِ سكوت ِ آندري در يكي مانده به آخرين قطعه ي مصائب آندري
آندري روبلف – بخش دهم: سخن آخر
13 comments:
امروز کلاس کتیبه خوانی داریم یعنی بقیه زندگی برام شده فان از بس دنبال علایقم می دوم خیلی نوشتی باید وقت کنم همه رو بخونم درضمن حسودیم شد تو چقدر فیلم می بینی
دانا!
مرسی بابت لینک هات و مرسی بابت کامنت هات و مرسی از اینکه با اینهمه مصایب در باره مصایب همچنان می نویسی!
این پست خوبیه!مرسی.راستش منم به ولند وابسته ام به جورایی انگار پسر خونده امه!!!
راستی بیرون رفتنی هم خوش بگذره.ما هم یه بار رفتیم سفر...
سلام به روی ماهت. خیلی وقته از اینجا و همه جا بی خبرم.
ممنون برای ترجمه.
راستی یادمه پارسال کنکور داشتی!
من می خواستم کنکور روزنامه نگاری بدم دیدم عاقبت نداره و راستش علم زیادی هم توش نیست بی خیال شدم. امسال می خوام کنکور ام بی ای بدم. تو چی کار کردی کنکور رو؟
چی شده رفیق شاهرخ ؟
چه کمکی از من ساخته ست ؟
ممنون که بلاخره زیرنویس فیلم رو گذاشتی برامون . من همیشه با زیرنویس انگلیسی دیده بودم .
رفیق : ناجور
درود!
حکایت این زیرنویس برای من شده حکایت کسی که یه دکمه داره اما کت نداره.
خوب آخه فیلمش رو از کجا گیر بیارم؟
من که مثل تو از این دوستای کاردرست ندارم که فیلم ها تاپ برام بیارن ببینم.
لااقل یه جایی رو معرفی کن برم ازش فیلم بخرم.
سلام
ظهرت به خیر
اوضاع رو به راهه؟
نگران حاج آقا نباش
یه بلایی سرش بیارم که دین و ایمانش به باد بره.
بابت اين لينكها كه دادي ممنون اما ميخواستم راجع به پست قبلت بگم كه عالي بود. مرسي به خاطر حس نابي كه جريان داشت تو متنت
راستي شاهرخ مي دوني از كجا مي شه اين فيلم را پيدا كرد؟
سلام
کارت خیلی عالیه که فیلمهای بزرگ سینما خصوصآ تارکوفسکی رو ترجمه میکنی که لبریز از عشق و هنره...
برات آرزوی موفقیت دارم
احسنت بر اين همه همت
دمت گرم
Post a Comment