Wednesday, November 11, 2009

غرب زدگی

غربزدگی آل احمد را میخواندم .دردناک بود برایم.دردناک بیشتر از این بابت که صورت بسیاری از مسائل کماکان بدون تغییر مانده و انگار هیچ اتفاقی در این مملکت نیفتاده بعد از نیم قرن.سانسور،نبود آزادی بیان،وابستگی به نفت،بیکاری قشر تحصیل کرده (آن زمان دیپلمه و حالا لیسانسیه به بالا) والخ...غم همان و غم واژه همان.نام صاحب مرثیه دیگر...

جلال آنگونه که خود توصیف کرده در سال چهل و یک این کتاب را منتشر میکند و در چهل و دو چاپ دوم آن منتشر میشود که معلوم است که سانسور که همیشه پای ثابت سیاست فرهنگی این مملکت بوده یقه اش را میگیرد. یک مشکل این دم و دستگاه سانسور این است که تیشه به ریشه سیستم میزند و گاهی به اندیشه های نپخته و کم بها چنان ارزشی میدهد که تا چند نسل بعد بپرستندش.جای این اگر این کتاب را چند نفر میخواندند و نقد میکردن و مباحثه شکل میگرفت اثر این شکل کتابها تا این اندازه با دوام نمیماندند.

البته این اصطلاح غربزدگی ظاهرا اختراع جناب فردید است که جلال افتخار شاگردیش را داشته.هر چند که همین جلال به واسطه همین کتاب این اصطلاح را مشهور کرد واین اصطلاح این تخم لق را توی دهان مذهبیون بالاخص، شکست و هر اندیشه بارور و امروزینی را به جرم غربزدگی و اجنبی پرستی از ریشه خشکاند و چوبی توی آستین روشنفکری در این مملکت کرد که هنوز هم که هنوز است روشنفکری کمر راست نکرده.وگرنه آن فیلسوف (شاید هم روانپریش) چیزی قلمی نکرده.

در واقع یکی از ریشه های بیگانه هراسی رهبران این جامعه هم همین اندیشه ها بوده لابد.منظورم از رهبران،رهبران زمان شاهنشاهی(به قول جلال زائده اعور غرب!!) هم هست که ادعا میکردند انقلاب کار بی بی سی و رادیو مسکو بوده و رهبران فعلی هم که البته هر چه میخواهند به سنت همیشه بی کفایتی و گشادبازی خود را به گردن اجانب بیندازند کمتر توی کت مردم میرود.

نمیخواهم با دید حالا و با بی انصافی پاچه روشنفکر نیم قرن پیش را بگیرم.اما لازم است بگویم این کتاب از جنبه هایی بد آموزی داشته و بی راه نیست اگر بگویم ریشه بسیاری از بیگانه ستیزیها و خشونتها همین افکار و امثال همین کتابها باشد.جلال این کتاب را نیم قرن پیش نوشته.ده سال بعد از کودتای 28 مرداد و حدود بیست سال بعد از جنگ دوم جهانی.بعد از عمری مشروطه خواهی به جایی نرسیده ایم و آن شکل که خود جلال توصیفش میکند انتخابات فرمایشی برگزار میشود شبیه همین حالای خودمان.خوب حالا یک روشنفکر ریشه دار مثل جلال که درد ملت دارد باید هم برود آسمان و زمین را به هم بدوزد و تمام بدبختیهای این جامعه را به گردن فرنگیها و امریکاییها بیندازد و دست آخر نسخه بپیچد که دانشجویانمان را بفرستیم هند یا ژاپون که غربزده نشوند.از این نظر نمیتوان جلال را به کوته اندیشی متهم کرد ولی ما باید بفهمیم که هیچ چیز یک شبه به دست نمیآید.با انگ زدن و بی صبری همه چیز را نابود میکنیم.آخر و عاقبت احساسات گرایی این میشود که نیم قرن دیگر غم همین باشد و غمواژه همین!

این را دوره مشروطه نفهمیدیم و نابودش کردیم.در دولت مصدق نفهمیدیم و کله پایش کردیم.در انقلاب نفهمیدیم و بهانه دست افراطیون دادیم و تمام دستاوردهای روشنفکری را نابود کردیم .دوره اصلاحات نفهمیدیم و قوره نشده توقع مویز شدن داشتیم.حالا که جنبش سبز است صبر داشته باشیم و درس بگیریم از گذشته مان.

باید خواند این کتاب را:

غرب زدگی/جلال آل احمد/آدینه سبز/چاپ اول 1387(این کتاب در سالهای مختلف و توسط ناشران متفاوت چاپ شده است)

No comments: