کارهای آتیلا پسیانی همیشه دیدنی هستند ولی دیدن رضا کیانیان و هانیه توسلی بر رو سن تئاتر خودش به تنهایی میتواند انگیزهای باشد که آدم برود بلیط بدون صندلی بخرد و با کمال میل توی صف بایستد و کلی معطلی بکشد.
اما این کار از چندین جنبه به دل نمینشست.وقتی آدم توی یک کشور سیاست زده بخواهد یک کمدی سیاسی گمانم روسی را اجرا کند بدیهی است با مشکلات زیادی روبرو باشد.اول از همه از آنجایی که بورژوازی حاکم در تمام مکانها و زمانها دارای شباهتهای بسیاری به هم هستند خیلی از تیکههای نمایشنامه ممکن است به تریژ قبای عدهای بر بخورد و این حتی اگر آدم را راهی اوین نکند دست کم میتواند جلوی اجرا را بگیرد.هر چند نسخه اصلی نمایشنامه فایکو در دست نیست که قضاوت کنیم ولی میشود حدس زد که پسیانی خیلی از لبههای تیز کار را صاف کرده.همین هم احتمالا از کمدی کار کاسته و باز هم میشود حدس زد که پسیانی مقادیری شوخی و حتی لودگی به نمایشنامه اضافه کرده تا کمدی را به اثر برگرداند.
اما پسیانی سعی کرده این نقایص را با اجرایی پر زرق و برق و متفاوت و در بعضی موارد میشود گفت خلاقانه بپوشاند.گریم و دکور نامتعارف از جملهی این تلاشهاست.هر چند پروژکتور به نظر من بهکل زیادی بود.
پرفسور بوبوس یک کمدی به شدت سیاه و بد بینانه است.نه در حاکمیت بورژوازی خیر و سعادتی میبیند نه در انقلاب کارگری که قدرت را به دست لومپن-پرولتاریا میسپارد.بورژوازی مجموعهی فاسدی از حماقت و سودجویی است که با ارکان نظامی و مذهبی تقویت میشود،پرولتاریا هم نیرویی ویرانگر که حماقتش به راحتی به فساد میکشاندش.به هر حال از اینکه پسیانی تا این اندازه علاقه داشته این نمایشنامه را کار کند متعجم.ایدهی این کار به شدت قدیمی است و تناسبی با حال ندارد و اجرای پست و مدرن و حتی ایرانیزه شدهی کار هم کمکی به آن نمیکند.هر چند به هر حال این کار به دلایل زیادی از جمله دیدن بازی کیانیان ارزش دیدن دارد.
لازم است در اینجا به نکتهی مهمی هم اشاره کنم.بعضی از دوستان این کار پسیانی را در بحبوحهی جنبش مردمی ایران نوعی دهن کجی به این جنبش دانستهاند که به نظر من با هیچ استدلالی نمیتوان این نسبت را به این کار بست.گیریم که چهره ای که از انقلابیون نمایش داده شده کودن و افراطی باشد(که معمولا تصویر درستی است!) به جایش فساد طبقه حاکم را هم نشان داده.هر دو طرف قرآن را باید خواند!
پروفسور بوبوس/طراح و کارگردان:آتیلا پسیانی/نویسنده:الکسی فایکو/بازیگران:رضا کیانیان،آتیلا پسیانی،بابک حمیدی،هانیه توسلی،لیلی رشیدی و دیگران/اردیبهشت و خرداد ۸۹ /سالن اصلی تئاتر شهر
25 comments:
Az oonja ke na in namayesho didam va na namayeshnamaro khoondam nemitoonam nazari bedam....vali arz mikonam khedmatetoon ke man bargashtam ba ye poste jadid....
چي کشيدي...دو ساعت ايستاده
کسالت آور بود
سلام،
راستش اومدم برم ولی بلیت نداشت. تازه نوشته بود که بلیتش تا آخر هفته هم فروش رفته و باید برای هفته بعد رزرو میکردی. خیلی مشتاقم این کار رو ببینم.
در مورد مطلبی که راجع به بورژوازی و پرولتاریا نوشتی موافقم.
بعد اونوقت این «یسوعا» کی باشن؟
پروفسور دبلیو هم ایضا؟
اتفاقا در این که انقلابیون افرادی کودن و افراطی هستن کاملا باهاش موافقم
چه انقلابیون سابق چه مدل به روز شدش
آخ که چه دلتنگ تماشاچی بودنم
وقت نشد این کار را ببینم. الان خسته از راه آمده ام خانه و بغض و خشم وجودم را گرفته که چرا اینجا هستم. در شهری که هیچ تئاترخانه ی با ارزشی درش نیست .
اما حرف زیاد شنیدم پشت این پروفسور بوبوس ! ضد و نقیض. خوششان آمده بود و خوششان نیامده بود. صد البته بازی کیانیان و توسلی و رشیدی باید جالب باشد.
این کارو ندیدم ولی تجربه نشون داده تئاترهای سالن اصلی برام جالب نیستن.یه فیلم محشر دیدم اسمش آیس من بود.هنوز تو حال و هواشم
سلام شاهرخ ملت را سرگردان کردی ها، پروفسور دبلیو و یه عالمه اسم دیگه؛ حالا من که دیگه به این تغییر نامها عادت کردم
;-) :-)
تعریف "یک دقیفه سکوت" را زیاد شنیدم، تالار مولوی هر روز هفت و ربع
خ 16 آذر، منم تو برنامه ام هست اگه شد برم
شاد باشی
:-)
خيلي دوست داشتم ببينمش اما هر كي رفته توصيه به نديدن مي كنه
منم رفتم بلیط گیرم نیومد ودر نتیجه محکوم بهخ ندیدن شدم ...
من هر چی کار دیدم ازین پسیانی مزخرف بوده و همیشه هم خواسته هم به نعل بزنه هم به نمی دونم چی حتی بازی کیانیان هم برام مشوق نبود که برم ببینم
حالا که من پول نداشتم با یکی از این مادینه ها! برم این تیاتر رو ببینم جزو کدوم دسته قرار می گیرم!؟ یعنی پرولتاریا هم نمیتونه کاری واسه من بکنه!!!
-------
فکر کنم آخر همه حرف ها در باره حکومت و انقلاب و این مزخرفات به همون حرف برنارد شاو میرسه: انقلاب فقط ستمگران(سیستم) را عوض می کند، و الا همه قصدشون حکومت کردنه!!
باید دید
با تمام این اوصاف باز هم دلم می خواست تئاتر رو ببینم ولی خوب...
یا هو!
رفیق شفیق، همیاطور که با دیگر رفیق شفیق که پس از تماشای همینی که شما اینجا شرح اش را دادی گفتم، اجازه بدهید به شما هم بگویم: کوفتت بشه!
---
و ضمنا گویا باز مثل اینکه دستکاری کرده اید بلاگ را! مشکل سابق کما فی سابق باقیست، این کامنتینگ شما هم مثل همان خطوط قرمز کذایی گویا جای مشخصی ندارند؟
تئاتر روخیلی دوس ندارم آخرین کاری که دیدم از اشمیت بود !!!تازه س ی ا س ی هم نبود
مگر قرار است که ما انقلابی باشیم که به مان بر بخورد؟!!
کلا کارهای پسیانی کارهای نامتعارفی هستند. بخصوص در دکور و صحنه پردازی.
عازم دیدن این نمایشنامه هستم. نقد جالبی بود.
برقرار باشید
سلام
دوستان عزیز، لینک زیرنویس زنی در ریگ روان مشکل داره،لطفا یک فکری براش بکنید.ممنون از لطفی که می کنید
salam.man asheghe teatram vali heyf ke too mashad teatre mongharez shode .
man ba ye sher va film be roozam.
از شما دعوت مي شود كه شماره بيست وششم اين نشريه را ببينيد.البته اگر دوست داشتيد.مي توانيد ما را لينك كنيد.براي ما مطلب بفرستيد و باز هم ما را بخوانيد.[لبخند]
این همه حرف.. بعضی تکراری، بعضی نه..آدم یادش میاد چیه این وسط..
سلام
سر زدم.. متم مثل خیلیا، بی بلیت، موندم پشت در..
دوم خرداده.. دوم خرداد بود.. و من نمی دونم دردم رو کجا فریاد بزنم :(
راستی..
مدتیه کم میام
اسم وبلاگ رو چرا عوض کردین؟
و آن قبلی را چه دوست تر می داشتم..
Post a Comment