Saturday, August 20, 2011

در باب لزوم بی‌پدر بودن سیاست


به نظر بنده یکی از ملاک‌های طرقی ممالک، میزان مارمولک بازی دستگاه دیپلماسی آن مملکت است.معمولا سیاستمدارهای جهان سوم برای کارهایشان انگیزه‌های تابلویی دارند و تنها کاری هم که میکنند این است که بخشی از قضیه را در پرده‌ای از ابهام بگذارند که معمولا موفق هم نمیشوند.ولی در ممالک مترقی سیاستمدارها سعی میکنند اهدافشان را خوب بپوشانند تا تابلو نشود و چنان زیر و بم قضیه را چفت کنند که اگر کسی روزی روزگاری انگیزه‌های اصلی‌شان را که گاهی حتی بچه‌گانه هم هست رو کرد، فوقش به نداشتن مدرک و ذیلش به خوردن مغز خر متهم شود.

مثلا همین قضیه بحران اقتصادی غرب.به نظرم اقتصاددانهایشان نشسته‌اند دور هم به این نتیجه رسیده‌اند که با این نیروی کار ارزان سه تا صد تومن ،چین به زودی میشود آقای دنیا و باید با هر بامبولی شده ملتهایشان را مجاب کنند که طرحهای ریاضت اقتصادی را قبول کنند و کمتر دستمزد بخواهند.آخر چرا باید در پکن کارگر برای نیم دلار در روز مثل خر بندری کار کند ولی در پاریس همان کارگر به روزی دویست یورو هم راضی نشود.

یا همین قضیه لیبی.به نظر من قذافی دارد چوپ رفتار بدوی‌یانه‌اش در قبال بمبگذار لاکربی را میخورد.آخر اروپاییها با کلی حس انسان‌دوستی یارو را ول کرده‌اند برود توی مملکت خودش سقط شود بعد قذافی با آن پسر عنترش مثل یک قهرمان ملی از او استقبال کردند.باید هم دیر یا زود چوبش را بخورد.
یا این پاپ مادرمرده رفته اسپانیا کمی صلیب روی مردم بکشد و فتیر توی حلقشان بچپاند، در آمده‌اند که پول تفرج آقا را کی داده تو این بحران و بدبختی.بحث این شاهدبازیهای مکرر کشیشان به کنار که هر از چند گاهی رسانه‌ای میشود.دیده‌اند با روشنگری و روشنفکری نمیشود جلوی مذهب درآمد به روشهای پوپولیستی روی آورده‌اند.

بله اینها را گفتم که گوشی دستتان باشد.

1 comment:

NO-ONE said...

راستی سیاست ما عین دیانت ماست ;)