Saturday, March 2, 2013

باغ وحش شیشه ای



میشود نمایشنامه باغ وحش شیشه ای اثر تنسی ویلیامز را از زوایای مختلف بررسی کرد.ولی من را که میشناسید اهل بررسی چیزها از زوایای مختلف نیستم.اینکه مثلا از منظر روانکاوی شخصیتها،دنبال عوامل سرخوردگیشان باشم یا بر مبنای تحلیل واکنش طبقه کارگر جامعه امریکا نقدی بر کاپیتالیسم در بیاورم.اینکه چرا خانواده وینگفیلد شمایل خندان پدری را که توی اداره مخابرات کار میکرد و آنقدر با دورها حرف زد که خودش  هم به دورها رفت را هنوز روی دیوار دارد و انگار که پذیرفته هر انسانی حق دارد کم بیاورد؛این را میشود تحلیل کرد و به روانکاوی این آدم ها پرداخت.اینکه نیازی که آماندا به پیدا کردن شوهر برای دختر منزویش لورا که نقص عضو هم دارد چقدر با ایده آلهای تام در تناقض است، اینکه سینما که هر شب تام برای جستجوی هیجان به آنجا میرود چقدر بازنمود روح دنیای سرمایه داریست که رنگ و هیجان را از زندگی شهروندان در خود میمکد و دنیای خاکستری برایشان به جا میگذارد و... اصلا این نمایشنامه جا دارد برای ساعتها بحث از زوایای مختلف ولی من را که میشناسید آدم بررسی کردن چیزها از زوایای مختلف نیستم.

نمیدانم دقت کرده اید یا نه که شکنندگی میتواند وضعیت بسیار بادوامی باشد.راستش فکر که میکنم وضعیت خیلی از انسانها به طور کلی از هر جنبه ای خیلی شکننده است.به خصوص اگر این شکنندگی از نظر اقتصادی باشد بلافاصله به همه جنبه های دیگر به خصوص روح و روان آدم گسترش پیدا میکند.ممکن است بعضی از دوستان ادعا کنند مهم این است که آدم از نظر روحی شکننده نباشد پول چرک کف دست است و این حرفها.بنده با این دوستان کاری ندارم.(البته با بقیه هم کار خاصی ندارم!) ولی فکر میکنم بیخودی تواناییهای فردی از قدرت اراده و این حرفها را بزرگ میکنند.بگذریم.گمانم اصلا تمدن بشری یک جورهایی بر اساس همین تلاش برای گریز از شکنندگی فرد شکل گرفته.اینکه نظامها و بروکراسیها هر لحظه سعی در ثبت و ضبط وضعیتهای فعلی افراد دارند تا توهم ثبات را برایشان به وجود بیاورند ولی آخرالامر تنها وضعیت شکننده آدم را بادوامتر میکنند.
راستش دقیقا نمیدانم ربط این حرفها با نمایشمامه ویلیامز چیست.اصلا من کی گفتم قرار است درباره این نمایشنامه حرف بزنم.خودتان بروید این نمایشنامه زیبا را بخوانید و درباره اش هر چی دلتان خواست حرف بزنید.
باغ وحش شیشه ای /تنسی ویلیامز/ترجمه روانشاد حمید سمندریان/نشر قطره

پی نوشت:فیلم اینجا بدون من بهرام توکلی هم بر اساس این نمایشنامه بود.الان یادم افتاد.فیلم خوبی بود با پایانی رویاگونه و تلخ.الان آن فیلم را بیشتر دوست دارم.

1 comment:

ع said...

ممنون. خیلی خوب .