Sunday, November 11, 2007

رمان هولناکی که وعده داده بودم

اینجا کجاس ؟ این بچه ها اینجا چیکار می کنن ؟ پدر و مادراشون کجان ؟ چرا اینجوری دارن بارشون میارن ؟ چرا معلماشون این جوری رفتار می کنن؟ چرا اسماشون اینجوریه ؟

جواب این سوالا رو کرده توی یه قطره چکون، قطره قطره قطره قطره به خورد خواننده میده؛ تا این قطره چکون تموم بشه رسیدیم به صفحه ی صدوهشتاد؛

چی داره تو سر کاتی می گذره؟ بین تومی و روت چی داره می گذره؟ بین کاتی و تومی چی ؟ حالا که خودشونم فهمیدن می خوان چیکار کنن ؟

جواب این سوالا رو هم می کنه توی یک قطره چکون دیگه و تا سیصد و شصت و هفت صفحه تموم بشه این قطره چکونم تموم می شه؛

حیف که دلم نمیاد موضوع رمانو لو بدم آخه مزه ش به اینه که آدم خودش بفهمه جریان چیه ، فقط حسی که درست صفحه ی صد و بیست کتاب بهم دست داد رو براتون می گم :

تصور کنید دارید توی یکی از محله های نیویورک برای اولین بار قدم می زنید چهل پنجاه دقیقه که گذشته و همینجور بی هدف دارین ول می گردین چشمتون می خوره به یه تابلو که اسم خیابون روش نوشته شده و یادتون میاد که این محله ای که دارین توش قدم می زنین همونجاییه که روزی ده ها جنایت هولناک توش اتفاق می افته موهاتون سیخ می شه تنتون می لرزه و اگه یهو یکی عطسه بزنه بعید نیس خودتونو خیس کنین بعد ورق می زنین و فصل بعد رمانو می خونین.

هرگز رهایم مکن (Never Let Me Go)، کازوئو ایشی گورو(Kazuo Ishiguro)، ترجمه ی سهیل سُمّی، نتشارات ققنوس، چاپ اول، 2200 نسخه، فروردین ماه 1385، 3500 تومان.

( ترجمه ی کتاب عالی نیست ولی خوبه اگر در انتخاب بعضی کلمات وسواس بیشتری به خرج می داد می تونست عالی هم بشه)

No comments: