Sunday, November 18, 2007

حکایت سر زلف دیگری و قحط پریشانی و کمی حرف های دیگر هم البته

آهنگ Dance me to the end of love رو با صدای جادویی لئونارد کوهن اگه دارین همزمان که این پستو می خونین پخشش کنین لطفا ً

Lala lalalalalala lalalalalala laaaa laaaa laaaa

Lala lalalalalala lalalalalala laaaa laaaa laaaa

امسال سال شوکه بود؛

شوکه ؛ کلمه ی هموزنشو پیدا نمی کنم که بگم بر وزن چیه انگلیسیشو می نویسم : Shooka

یه چیزی تو مایه های عسل ولی گرون تر ( کیلویی هفت هزار تومن ) ؛ از درخت بلوط می گیرنش البته نه از خودش از میوه ش، ببخشید از میوه ش هم نه ازون کلاهک روی میوه ش ؛ نکته ش اینه که درخت بلوط هر هفت هشت سال یه بار همچین چیزی می ده ؛

دفعه ی بعدی که بلوطا شوکه بدن . . . .

Dance me to your beauty with a burning violin

Dance me through the panic 'til I'm gathered safely in

Lift me like an olive branch and be my homeward dove

Dance me to the end of love

Dance me to the end of love

روی چند تا موزاییک با هم اشنا شدیم روی چند تا موزاییک ؛ روی همان چند تا موزاییک حرف های زیادی زدیم قرار های زیادی گذاشتیم دعوا کردیم اشتی کردیم گریه کردیم خندیدیم روی همان چند تا موزاییک چه کارهایی که نکردیم؛ عجیب نیس ؟ این همه اتفاق روی همان چند تا موزاییک

Oh let me see your beauty when the witnesses are gone

Let me feel you moving like they do in Babylon

Show me slowly what I only know the limits of

Dance me to the end of love

Dance me to the end of love

نمی دونم فیلم وکیل مدافع شیطان رو دیدین یا نه ، از کلیت فیلم خوشم نمیاد ولی اون دیالوگ آخرای فیلم که بیشترشو ال پاچینو می گه و کیانو ریوز گوش می ده ازون دیالوگای ماندگاره؛ چیزی تو این مایه ها که خدا غرایز رو توی وجود آدم گذاشته و قوانین رو بر خلاف اونا گذاشته که مسخره مون کنه، که بهمون بخنده ؛ این صورت فلسفی قضیه س ، اما این موضوع یه صورت جامعه شناسانه هم داره ، باید با هم اشنا بشیم که بدونیم از هم خوشمون میاد یا نه، بعد برای این که با هم اشنا بشیم باید با هم کلی چیزای مختلفو تجربه کنیم حالا دیگه مسیر زیادی رو اومدیم کی حال داره این همه راهو برگرده نه ؟ یکی ازون بالا داره مسخره مون میکنه بهمون می خنده ، نه ؟

Dance me to the wedding now, dance me on and on

Dance me very tenderly and dance me very long

We're both of us beneath our love, we're both of us above

Dance me to the end of love

Dance me to the end of love

توی تاکسی خودمو زدم به اون راه که مثلا متوجه نشدم، ولی فهمید، احتمالا ً حتا فکر کنم با راننده حرف زدنش هم به خاطر این بود که یک درصد اگه متوجهش نشدم متوجه بشم، این کارو کرد که با زبون بی زبونی بگه خیلی کوچولویی کوچولوتر ازونی که وانمود می کردی، دوس داشتم رومو برگردونم بگم آخه تو از چی خبر داری ؟ از چی ؟

Dance me to the children who are asking to be born

Dance me through the curtains that our kisses have outworn

Raise a tent of shelter now, though every thread is torn

Dance me to the end of love

یه بیت از صائب خوندم که جای فکر کردن داره :

هرچه بینی دلت همان خواهد / وانچه خواهد دلت ، همان بینی

Dance me to your beauty with a burning violin

Dance me through the panic till I'm gathered safely in

Touch me with your naked hand or touch me with your glove

Dance me to the end of love

Dance me to the end of love

Dance me to the end of love

No comments: