
از خيليا بپرسي ميگن داستان درباره ي يه مرديه كه به خاطر شباهت زياد قيافه ش به يه دله دزد بازداشت ميشه؛ خيلي سعي مي كنه بيگناهيشو ثابت كنه و وكيل هم مي گره اما تا وقتي خود دزد اصليه دستگير نمي شه كاري از پيش نمي ره، حالا توي اين فاصله زنش هم مريض شده و قوز بالا قوز.
خب بالاخره يه عده هم بايد فيلم رو اين جوري ببينن؛ من اما فكر مي كنم اين داستان مال اوناييه كه عصر يه روز تعطيل چه توي خونه چه توي سينما دست زن و بچه شونو گرفتن و پفك خوران فيلمو مي بينن؛
مي خوام خواهش كنم اگه پفك دستتونه بندازين دور؛ با يك فيلم جدي طرفيم:
زني كه زندگي خيلي خوبي با شوهرش و دو تا بچه ش داره؛ شوهرش آدم مهربون، وظيفه شناس، وقت شناس و پدر ِ خيلي خوبي براي دو تا بچه شه كه جفتشون پسرن و با استعداد و دوس داشتني ومهربون و قدر بابا مامانشونو مي دونن و . . . .
اما وقتي يه مشكل ِ جدي براي شوهرش پيش مياد و اونو به جاي يه دزد بازداشت مي كنن زنه فك مي كنه تقصير اونه و مريض ميشه و مي ره پيش روانپزشك و بستري مي شه. چرا بايد اينجوري فك كنه؟ من نمي دونم اما يه نشانه تويفيلم هست كه بفهميم: اسم ِ وكيلي كه براي شوهرش مي گيره و چقدر هم تاكيد مي شه روي اين اسم؛ مي تونست بگه اقاي اكانر اما مدام تاكيد ميشه كه فرانك اكانر، فرانك اكانر، فرانك اكانر؛ خب اين فرانك اكانر نويسنده س ديگه و مهم ترين چيزي كه نوشته عقده ي اديپه؛ (اگه كسي تا حالا اين نكته رو دقت نكرده تو رو قرآن به اسم خودم ثبتش كنين!)
ببينيد اين شاهكار رو:
The Wrong Man: مرد عوضي
محصول 1956 آمريكا
كارگردان: آلفرد هيچكاك
نويسندگان: مكسول اندرسون و انگوس مك فيل
105 دقيقه سياه و سفيد