Wednesday, January 27, 2010

آرزوهاي آدمي را باد

روانكاوها مي گويند خواب تحقق آرزوهاي آدم است؛ شايد هم راست مي گويند. چيزي كه براي من دارد روشن مي شود اين است كه فيلم هاي هيچكاك تحقق آرزوهاي روانكاوي است. ببينيد چقدر براي روانكاوها خوب مي شد اگر ثابت مي شد يك بيمار رواني كه قتل انجام مي دهد دليل اين كارش مثلا اين بوده كه قاتل به خاطر اينكه مادرش با مرد ديگري رابطه داشته هر دو را كشته و بعد دچار عذاب وجداني هولناك شده و اين عذاب وجدان در قالب تسخير نيمي از روح و روانش توسط شمايلي از مادرش تعين پيدا كرده و نيمه ي مادر قتل انجام مي دهد و نيمه ديگر گندي كه آن يكي نيمه زده را درست مي كند و . . . .

داستان قشنگي است نه؟

واقعا داستان قشنگي است به خاطر همين داستان هاي قشنگ است كه سينما را – و هيچكاك را – دوست داريم

فيلم سايكو (رواني) همزمان كه اوج خواسته هايي از روانكاوي است كه در پست هاي پيشين اشاره كردم اوجي هم از هيچكاك است كه بايد ديد.

بعدا درباره برداشت هنرمندانه ي ژيژك از اين فيلم كه خود در كنار بقيه ي برداشت هاي زيبايش تبديل به فيلمي ديگر شده (مسير انحرافي به سنما) با هم حرف خواهيم زد عجالتا ببينيد اين فيلم را تا بعد:

Psycho

محصول 1960 آمريكا

كارگردان: آلفرد هيچكاك

نويسنده: جوزف استفانو ، بر اساس رماني از رابرت بلاك (برندگان جايزه ادگار آلن پو به خاطر همين فيلمنامه)

109 دقيقه سياه و سفيد

No comments: