Saturday, January 17, 2009

نه، رام شدني نيستم

الف : يادم رفت بگم چرا آقارخ بودم

دومین دلیلی که "آهسته وحشی می شوم" را دوست دارم این است که یک رمان موسیقایی است؛ می پرسید یعنی چه؟ یعنی اینکه طنین کلمات به گونه ای است که ریتم موسیقایی تندی را دارید تجربه می کنید انگار دارید تکنوازی گیتاربرقی یک نوازنده ی حرفه ای و غمگین را می شنوید؛ البته فکر نمی کنم هیچ کسی بلد باشد مثل من این رمان را بخواند – شوخی نمی کنم – راهنمایی تان می کنم : باید رمان را باصدای بلند بخوانید، هربار کلی نفس توی سینه تان حبس کنید و یواش یواش بیرون بدهید اگر هنوز به نقطه ی ته سطر نرسیده اید نفس عوض نکنید بگذارید چند تا از کیسه های هوایی تان پاره شود، داخل ریه همیشه مقداری هوا برای این جور وقت ها می ماند – بهش میگویند حجم ذخیره ی بازدمی - ؛ در حین خواندن باید بغض کنید؛ بغض تان نباید مصنوعی باشد اگر بغض ندارید مجبور نیستید این رمان را بخوانید.

نگویید این آدم ها چرا اینجوری حرف می زنند؛ نگویید در حرف زدن شان اغراق شده، شما در حال تماشای یکی از فیلم های مسعود کیمیایی نیستید دارید یک رمان موسیقایی و متفاوت را تجربه می کنید. نگویید اینجاش منطقی نیست اونجاش زیادیه می تونست نباشه، نه، فقط این رمان را با بغض و یک نفس بخوانید. همین

طرب نامه آهسته وحشي مي شوم، عاشيق خواني در چهار مضراب/ حسن بني عامري / نشر چشمه/ 296 صفحه/ چاپ دوم 1386/ 4000 تومان

ب: می دونم دارم آتیش می زنم به زندگی م اما آتیشو عشق است.

یک دلیل روانی هم دارم برای خودم که چرا ازین رمان انقد لذت بردم؛ نیس توی عالم نت یکی از بلاگایی که خیلی دوس دارم بلاگ زهرا موثقه – هر کی ازین بشر خوشش میاد فردا صلات ظهر مرد و مردونه توی میدون اصلی شهر بیاد دوئل – اینه که خیلی جاها اون لحن مردونه و لاتی شخصیت کویستان توی رمان انگار داره برای من کامنت می ذاره !

اسمشو هم هایپرلینک نکردم که اصلا خوشم نمیاد کسی با انگشتای نخراشیده ش کلیک کنه روش؛ خانوما می تونن آدرسشو این بغل توی لینکدونی پیدا کنن !

ج: شدیدا آهنگ The Letters رو از آلبوم Dear Heather با صدای کوهن پیشنهاد می کنم.

No comments: