Tuesday, February 2, 2010

آقا و خانم ميم

من از مرگ نمي ترسم چيزي كه مرا مي ترساند تنهايي است (پل ريكور)

يكي از هولناك ترين حس هايي كه به تو دست مي دهد حس تنهايي است؛ نوع رقيق اين حس وقتي كه مثلا توي كوهي بياباني دره اي جايي تنها گير افتاده باشي خود رانشان مي دهد نوع غليظ آن وقتي رخ مي دهد كه حسي، حرفي، نكته اي به ذهنت رسيده باشد و گفتني نباشد – نه كه كسي نباشد برايش بگويي، نه؛ جنس ِ حرف يا حس گفتني نباشد -

بر عكس اين حرف هم صادق است، وقتي يكي از آن حس هاي ناگفته ات را در فيلمي يا كتابي مي بيني يامي خواني يا از زبان كسي ديگر مي شنوي.

آقا و خانم اسميت علاوه بر اين آرامش عميق كه حس تنهايي ام را كمي عقب تر هل داد خاطراتي را هم از آينده ام مرور كرد خاطراتي كه هرگز اتفاق نيفتاده اند خاطراتي كه شايد هرگز اتفاق نيفتند.

Mr. & Mrs. Smith: آقا و خانم اسميت

محصول 1941 آمريكا

كارگردان: آلفرد هيچكاك

نويسنده: نورمن كراسنا

با بازي: كرول لومبارد، رابرت مونتگومري، جين ريموند و . . . .

95 دقيقه سياه و سفيد

14 comments:

صبا عابری از زندگی said...

اولین جمله رو که خوندم یاد وودی آلن افتاد "من از مرگ نمی ترسم مهم این است که وقتی اون سراغ من می آد من اونجا نباشم!!!" ببخشید اگه یکمی عوض شده و .... دیگه

farhad said...

سلامٌ علیکم برادر
چه خبر؟ آقا و خانوم اسمیت خوبن؟ به جولز و جولی سلام برسون! من باب مزاح بود . دوست داشتی سری به ما هم بزن

امیر said...

سلام رفیق،
از این به بعد دیگه میخوام برم فقط فیلمهای هیچکاک رو دانلود کنم.
اگه لذت نبردم باید بیام دیدگاه های تو رو دانلود کنم.

اراکده said...

سلام
اگه یه تکان به خودت بدی و از اون دره ات بیرون بیای حتمن از تنهایی در میای رفیق... یاد پیت و جولی انداخت این اسم مرا.... داشتم قبضه روح می شدم از تعجب... بخیر گذشت

مهتا said...

من یه زمانی این حس همزاد پنداری با فیلم پاریس تکزاس داشتم !!!

قهوه گردی said...

چه بی تنانه میان این همه تن، تنها تن تو و من

نسيم said...

آقا چه كردي . خوشگل شده. منم قالب خوشگل مي خوام

SOMAYEH said...

آقااا گیر دادی ، گیر دادی ، گیر دادی بدم گیر دادی به هیچکاک ...حال این روزای من اصلا مناسب فیلمای هیچکاک نیست ، هرچند که شاید سالها پیش همه رو با هم نشستم و نیگا کردم ولی برای دوباره دیدن اصلا حسش نیست ....
قالب جدید و این صوبتا ااا مبارکتان باشد .
من تقریبا با تمام فیلمایی که می بینم همذات پنداری میکنم ، :دی

Hasti.N said...

شکر خدا زندگی‌ امثال ما که پره از انواع مختلف تنهایی. شدیم کلکسیون، یک آلبوم تمام عیار...شما اسم ببر، من هم مثال برات بزنم.

مهربون said...

ها سلام این همون حسی یه که من ازش حرف می زدم که گاهی گفتنی نیست !:)

مهربون said...

وچقدر گاهی هراس انگیز این تنهایی تمام خیابان های جهان رو هم قدم بزنی تسکین پیدا نمی کنی و گاهی چنان شدید که به کارهای وحشتناکی برای تسکینش فکر می کنی

مهربون said...

بزرگی میگه : مرگ وقتی هراس انگیز که بدونی اون طرف عشقی نیست ولی به نظرمنم تنهایی خیلی دردناک تره البته تنهایی از نوع احساسی که ما داریم ای از اینکه نمی تونم کامل توضیحش بدم عصبانی میشم ولی وقتی دقت می کنی حتی اگه بتونی خوب توضیحش بدی میبینی بی ارزش میشه قبول داری ! یک سری احساس ها بیان نشده خیلی زیبا هستند وقتی به بیان در میان از دست میرن !

درد من said...

آسمانت زیر پای توست
سر فرود آر
گردنت را کج.
خیره به جستجوی ستاره و آسمان و خدا نباش
آنکه وجبی خاک ندارد
ستاره و آسمان و خدایش کو ؟

Unknown said...

این فیلم را ندیدم
بنده به پای شما نمی رسم

تلویزیون هم الان نه ولی خوب قبلا ها که نگاه می کردم
الان خیلی وقته تلویزیون نگاه نمی کنم