Friday, February 12, 2010

نه يك نه دو نه سه ما خوشه ي خشميم

بعضي فيلما آدمو مي ترسونن، بعضي مي خندونن، بعضي هيجان زده مي كنن، بعضي آدمو به فكر فرو مي برن . . . . اما تا حالا هيچ فيلمي غرورمو نشكسته بود؛ الآن كه يه كم فاصله مي گيرم مي بينم ترفند جان فورد اين بود كه اول كاري كنه قشنگ با تام جاود (هنري فاندا) همذات پنداري كني، بعد هر كاري كه با اون بكنه سر تو هم مياد؛ مثلا چطوره يه خورده احساساتتون جريحه دار بشه، بعد غرورتون قشنگ لگدمال بشه؟ ها؟ مي خواين؟ بستگي به اين داره چجوري باشه؟ بهتون ميگم؛ زميناتونو از دستتون بگيرن مجبور شي پدر بزرگ و مادر بزرگ و بچه هاتو بذاري لاي خرت و پرتات هزار مايل بري اون ورتر بلكم توي كاليفرنيا بذارن هلويي زردالويي كوفتي از درخت بچيني روزي دو و نيم سنت بهت بدن باهاش نون خالي بخري بدي زن و بچه ت بخورن؛ خوبه؟

اسكار بهترين بازيگر زن نقش دوم

اسكار بهترين كارگردان

روبان آبي بهترين فيلم خارجي

براي:

The Grapes of Wrath: خوشه هاي خشم

محصول 1940 آمريكا

كارگردان: جان فورد

نويسنده: نونالي جانسن بر اساس رماني از جان اشتين بك

با بازي هنري فاندا و . . . .

128 دقيقه سياه و سفيد

يادم رفت بگم، وقتي گشنه باشي و پول توي بساطت نباشه بهتره هر چي كشيش و سياستمداره درشونو بذارن.

11 comments:

خرمگس said...

راستش
وقتی بود که 10 ساله بودم شاید
یه کمی بیشتر
نمی دونم و اون زمانی بود که پسری بود که خیلی خیلی اغواگری می کرد ولی نه برای من که دنبال عشق بودم بلکه برای گنده تر ها که دنبال... بودند
اون موقعی بود که داشت برای من هم یه سری حرکت می زد که فهمیدم برنامه ای که می خوام شروع شده و ولش کردم و دویدم طرف خونه تا به قسمتی که موردعلاقه ام بود برسم
اون برنامه یه مسابقه بود که منوچهر نوذری اجراش می کرد و در اواسطش یه قسمت کوتاهی از فیلمهایی که من آرزوی دیدنشون رو داشتم اما نمی تونستم پیدا کنم می ذاشت و بعد راجع بهش سوال می پرسید
و من
من هروقت به تو سر می زنم احساس می کنم اون قسمت دوباره برام زنده شده

حوازاد said...

سلام
اون تردید امسال برنده شده؟
میگم پس به رنگ ارغوان و اینا مرده بودن؟

درباره ی خوشه ها باید بگم بوی گندم بوی توپ بوی کاغذ رنگی بوی غرور های زیر پا له شده میده یادداشت چه توی مزرعه چه توی خیابون چه توی مهد کودک

درباره ی این فجر تحریمی هم حرفهای بیشتری بنویش اگر با خبری

مهدیه said...

تقریبن جایی که یادت رفته بود بگی و خر گفتی از همه جالب تر بود.

مهدیه said...

تصحیح: آخر

noah said...

من كه سهم بيشتر در موفقيت رو براي جان اشتاين بك ميدونم. ولي عجب مادري داشت، محشر بود. محشر
مرسي كه از خوشه هاي خشم نوشتي.باعث شد ياد يه ايده‌ي قديمي بيفتم ، از اون ايده‌ها كه نوشته نميشن و فرار ميكنن.

Anonymous said...

تو این چی میگن بهش
آها
قالب جدید و
کامنتدونی جدید
بلد نیستم
کارکنم
یعنی خوشم نمیاد
همین ...!!

Anonymous said...

یه دوست دیگه م داشتم
اینجوری بود کامنتدونیش
اصلن دیگه سراغش نرفتم
گفتی به جهنم
خوب بگو

Anonymous said...

اوووووووووه
یادگرفتم
خدای من
باید این اخری رو فشارمی دادم
که نظر
ثبت می شد

امیر said...

سلام،
وای پسر این فیلم خیلی خدا بود. همیشه قبل از این فیلم دوست داشتم کتابشو بخونم. بعد از این فیلم مطمئن شدم که اعصاب این کار رو ندارم.

Unknown said...

کتابشو خوندم خيلي وقت پيش فيلمشم فکر کنم ديده باشم

مهربون said...

كارهاي اشتاين بك رو دوس دارم گو اينكه دست رو هر كي ميذاري از پهلوش يه انگ سياسي در مياد كه بدم مياد تا مي گي فلان كارگردان يا نويسنده در ميان كه خائن بود آدم فروش بود كوفت بود خب بود كه بود به من چه من كارهاش رو دوس دارم