عادت ندارم فيلمي را كه قبلا ديده ام دوباره ببينم - به همين خاطر هم هست كه پيش خودم فيلم نگه نمي دارم – مگر در موارد خيلي خاص كه يكي از اين موارد خيلي خاص فيلم پرواز بر فراز آشيانه فاخته (ديوانه از قفس پريد) است؛ فيلمي كه ارزش چندين و چند بار ديدن را دارد؛ فيلمي كه به راحتي مي تواند يكي از بهترين فيلم هاي عمر آدم باشد؛ از جهات فراوان اين فيلم را دوست دارم؛ اول بازي استثنايي و خيره كننده ي جك نيكلسون در نقش مك مورفي؛ دوم بازي استثنايي و خيره كننده ي لوييز فلچر در نقش پرستار راچد؛ سوم بازي هاي درخشان همه ي بازيگر هاي ديگر حتا برد دوريف (بيلي بيبت) كه اولين بازي اش را در اين فيلم انجام داده؛ چهارم كارگرداني فيلم كه با تكرار نماهاي بسته حس عميق زنداني بودن را در آدم ايجاد مي كند؛ پتجم به خاطر فيلمنامه ي درخشان فيلم كه چقدر عالي در سطوح مختلف روايت مي شود و همين سطوح ِ مختلف ِ روايت است كه كار را تاويل پذير و زيباتر هم مي كند؛ تصور كنيد در يك سطح روايت ِ يك عده بيمار رواني است كه با ورود بيمار جديد برايشان اتفاقاتي پيش مي ايد. در سطح بعدي نقدي است ير روش هاي احمقانه ي روانپزشكي در درمان ِ بيماري هاي رواني و از آن مهم تر نقدي بر فرهنگ ِ بيماري هاي رواني و تعريف ِ آن؛ در سطح ِ ديگر روايتي است از نشان دادن جوامع ديكتاتور امروزي كه به دلايلي مجبورند وانمود كنند دمكراتيك اند و مجبورند عليرغم ميلشان – كه انتصابات است - انتخابات برگزار كنند اما ديكتاتوري شان را به بدترين شكل ممكن اجرا مي كنند؛ در سطحي ديگر با تصويري از انديشه هاي فوكو در باب قدرت، تيمارستان و سازو كار ايجاد چنين تهادهايي مواجهيم كه بسيار جاي تامل دارد. علاوه بر تاويل پذيري، دقت كنيد به ريزه كاري هاي فيلمنامه؛ مثلا سكانسي كه مك مورفي و دوستانش آن ماهي بزرگ را كه شكار كرده اند نشان مي دهد پاسخي است به سكانسي كه مك مورفي توي دفتر روانپزشك به عكس ِ دكتر با ماهي بزرگش در دست خيره شده است. يا سكانس معرفي اعضاي تيمارستان به مسوول اسكله كه در معرفي دوستانش – كساني كه به خاطر بيماري رواني در تيمارستان رواني اند – آنها را اعضاي انستبتوي بيماري هاي ذهني معرفي مي كند و تك تك نام مي برد: دكتر چزويك، دكتر هاردينگ . . . و اينجاست كه علاوه بر لبخندي كه بر لب هاي مخاطب مي نشيند تصور و برداشتش هم از بيماري رواني و سلامت رواني شايد تغيير مي كند و بسيار نكته هاي ظريف ديگر كه در خوصله ي اين مطلب نيست.
به هر حال دعوت تان مي كنم به ضيافت ديدن فيلمي كه پس از 41 سال پنج اسكار اصلي (بهترين فيلم، بهترين كارگردان، بهترين فيلمنامه، بهترين بازيگر مرد و بهترين بازيگر زن) را درو كرد:
One Flew Over the Cuckoo's Nest: پرواز بر فراز آشيانه فاخته (ديوانه از قفس پريد)
محصول 1975 آمريكا
كارگردان: ميلوش فورمن
نويسندگان: لورنس هابن، بو گلدمن بر اساس رماني از كن كيسي
133 دقيقه رنگي
عنوان پست جمله اي است از كن كيسي نويسنده رماني كه فيلمنامه ي اين فيلم از آن اقتباس شد
10 comments:
مرسی برای دعوت وتوضیحاتت
من ولی کماکان این عادت چندباره دیدن را دارم ...
سلاام
کتابش هم خیلی خوبه.من دیشب ژول ژیم رو دیدم.خیلی خاصه.خانمه رو خیلی دوست داشتم
کتابش هم خیلی خوبه.من دیشب ژول ژیم رو دیدم.خیلی خاصه.خانمه رو خیلی دوست داشتم
کتابش رو بیش تر دوست دارم...ولی فیلمش هم فوق العاده است
خدای من،
باور کن کسی که این فیلم رو یه بار دیده، به خودش ظلم کرده.
انگار ما به خاطر این فیلم به سینما بدهکاریم.
جقدر خوبه ابن فبلم. من عاشقشم.
من هم اصلا دوست ندارم فیلمی رو دوبار ببینم و اما دوئل رو ناچار شدم ولی تئاتری دیدم به عشق احمد آقالو . پل نوشته و کارگردانی رحمانیان . با میل و رغبت دو بار دیدمش و تاسف میخورم برای جای خالی زنده یاد احمد آقالو . راستی یه فیلم روسی دیدم و طبق معمول مردم براش . آدمیرال بود اسمش .
فیلم رو چند بار دیدم..و عاشقشم..
اما یه چیزی که شما اشاره نکردید دوبله ی عالی فیلمه...مخصوصن طهماسب که جای نیکلسون صحبت کرده...
بعدم اینکه نیکلسون بعد این فیلم چند ماهی افسردگی حاد رو پشت سر گذاشت..و اینکه کرک داگلاس همین نقش رو توی تئاتر بازی کرده بود و مایکل پسرش تونست فیلم رو بعد سالها بسازه..
ولی کتابش هم خوبه...مخصوصن برای کسایی که فیلم رو دوست دارند
اين فيلم را خيلي خيلي زياد دوست دارم
چه ايده خوبي داري در باب عدم نگهداري فيلم ها
روشن شدن فندک با چیک اول رو گفتی و داغ دل من یکی تازه شد . کور شوم اگر دروغ بگویم دوتا فندکی که هدیه گرفته ام جونم را به کونم می رساند تا روشن شوند .
Post a Comment