1. من نه تنها دلم به حال آدم هایی مثل سمیون زاخاروویچ (همون مارمالادوف) نمی سوزه که مثل سگ ازشون بدم میاد؛ آدمایی بی شرفی که حماقتا و بی عرضگیا و بیشرفیاشونو پشت مظلوم نماییشون قایم می کنن و همچین می شینن روبروت صادقانه میگن که "اره من بعد اون سه ماهی که شب و روز با هم بودیم و تو از زندگی افتادی درست روزی که تو رفتی منم دوباره نشستم پای پیک نیک" که آدم دلش می خواد برینه یه هر چی صداقت و آدم صادقه؛ آخه گه خوردی مرتیکه ی احمق نشستی پای پیک نیک دوباره؛ گه خوردی کارتو ول کردی رفتی پول خودفروشی دخترتو ازش گرفتی باهاش مشروب خوردی؛ گه خوردی نفس می کشی مرتیکه؛ از هرچی آدم بی شرفه بدم میاد مخصوصا وقتایی که مظلوم نمایی می کنن و می خوان با نشون دادن گه خوریاشون آدم بهشون ترحم کنه
2. راجع به پولخريا راسكلنيكف چي بگم؟ چجوري حماقتا و خوشبينيايي كه منجر به لجن مال شدن زندگي آدم مي شه رو پشت نام عزيز "مادر" پنهون كنم؟ آخ كه كاش حيوون به دنيا اومده بوديم.
22 comments:
به حق مي دم چه جور
ترديد را هنوز نديدم
نوشته بودم مسافر که تو سفر نمي خوابه حکايت من مسافر تو اين چند روز که معلوم نيست کي مي خوام برم کجا مي خوام برم همچين با خيال راحت مي خوابم انگار نه انگار ممکنه بعد از همين چند خط غزلو بخونم
به شدت براي خودم متاسفم
بله
!!
سلام
پس معلومه پاهای یک زنو ندیدی..!!!
چرا باید از این نوع آدمایی که گفتی باید مثل سگ بدت بیاد...ای بی رحم..ای پسر بد...سگ حیوون خوبیه..تو بهش توهین کردی..
وای این جقدر امروز عصبانیه..
وای چه دختر بدبختی که پول کاسبی شو داده به باباش..
اصلا اینا کین بابا..؟؟ حق داری ازشون بدت بیاد..
مرسی بابای فداکار..
سلام
پس معلومه پاهای یک زنو ندیدی..!!!
چرا باید از این نوع آدمایی که گفتی باید مثل سگ بدت بیاد...ای بی رحم..ای پسر بد...سگ حیوون خوبیه..تو بهش توهین کردی..
وای این جقدر امروز عصبانیه..
وای چه دختر بدبختی که پول کاسبی شو داده به باباش..
اصلا اینا کین بابا..؟؟ حق داری ازشون بدت بیاد..
مرسی بابای فداکار..
بدم مياد منم از اين جور آدما....من عاشق راسكلنيكف ام...عاشقشم....
سلام،
برادران کارامازوف رو هم بخون حتما.
وای.. چقدر عصبانی هستی شاهرخ!
بهت حق میدما بعضیا اصلا به دنیا اومدن که دنیا را به گند بکشن..
اینم یه جورش هست دیگه !!
سر تردید خواب بودم :دی
یعنی 50% شو ندیدم ...
پرده آخر رو گیر بیارم حتما می بینمش
این حستم کاملا درک میک نم ... .
شاهرخ حالت خوبه ؟
از مظللوم نماها بدم میاد خیلی مارموز هستند
راسکلنیکف به نظر من فوق العاده اس :))))))))))))))))عینک منو می خوای خرد کنی علیه تو دست به یک شدیم با شنبم و خدیجه و کبرا و بتول و فرنگیس
... کاش
به مادرم بنویسید حالمان خوب است
!!به هر کجا بروی رنگ آسمان خوب است
باز از سفر برگشته ام
باز سفر از من باز نمی گردد
سلام. چطوری..
:)
چرا غصه داری مرد؟
نظر
ممتنع
/////////////
سلام
من عاشق سونیام
به همه ی ادمای دیگه ی داستان غیر از رباخوار و این پیرمرده احترام میگذارم. حتی به اون مرد که دست از خواهر قهرمان میشوره وقتی میفهمه که هیچوقت دوستش نداشته
پ.ن.: وقتی میخوای درباره ی یک رمان اساسی از یک نویسنده ی اساسی بنویسی اول مسواک بزن لطفا
میگم به خدا (قسم خوردم که باور کنید) دیروز چند تا فیلم از دو سه تا بچه شونزده هیفده ساله دیدم که به نصف فیلمای جشنواره فجر امسال حقیقتا می ارزید. اصلا استعداد در حد لالیگا! یه کم پکرم. .. یه جای کار داره میلنگه (البته اگه واقعا فقط یه جا باشه که باید شکر کنیم) اما دلم میسوزه واسه یه چیزایی. یاد آخر فیلم محله چینی ها افتادم که میگفت "فراموش کن رفیق! اینجا محله چینی هاست" ای بابا... پا شیم بریم "اتاقک غواصی و پروانه" رو ببینیم بعدشم بخوابیم شاید فردا به قول اسکارلت تو بر باد رفته یه گ... دیگه بود غیر از این که الان هست.
راستی قبلش میخونمت. سلام ماتئي
چرا اينقدر عصباني؟ ميدوني اينجور آدمها ارزش عصباني شدن هم ندارند
خب علیک سلام. پس کو مطلب تازه؟؟
من با نسیم موافقم...
اما واقعن بعضی وقتا نمی شه دیگه
سلام رفيق فيلم بين من به اندازه تو فيلم نگاه نمي كنم ولي كتاب مي خونم هيچ وقت لحظه پايان كتاب جنايت و مكافات رو فراموش نمي كنم كتاب رو با احترام روي زمين گذاشتم كنارش نشستم و با پاشنه پاي راست تا جايي كه مي تونستم كوبيدم روش اون موقع فكر مي كنم يه بچه دبستاني بودم نمي تونستم تحمل كنم اون قلم رو اون فكر رو منو ديوانه مي كرد ولي يادمه به خودم گفتم همه ما يك مارمالادف يك راسكلنيكف وتموم اون شخصيت ها رو در خودمون داريم بله من يك مارمالادف يك سونيا يك راسكلنيكف هستم راستي چقدر پيغام گذاشتن اينجا سخته صفحه برام باز نمي شه در ضمن بلد نيستم كجا بايد ادرس وبلاگ بزارم به من سر بزن http://shohre0097.persianblog.ir/
.
به روز شد
و از درد های بی سر و تهی شروع کرد که
شبیه مسمط بود !
و
به کاریکاتورهای رونالد سیرل رسید .
وقتی به چشم های بارت نگاه کرد ،
فهمید غزل شعر نیست !!
قصه هنوز تمام نشده بود
با چهارپاره ای ...
« دوربینت هنوز برعکس است
برکه ات روی ماه افتاده
آنقدر گریه کرده ای انگار
که علی توی چاه افتاده ! »
منتظر خوانش شماست .
با احترام
.
Post a Comment