Friday, February 19, 2010

در باره بيماري هاي مشترك انسان و دام

سابقا آدم جاي مخصوصي درست مي كرد كاشي كاريش مي كرد، ديوارهاش را گاهي با حوصله با صدها هزار آينه ي ريز تزيين مي كرد، نماي بيروني ش را همينطور، سعي مي كرد تا جايي كه امكان دارد تميز نگهش دارد و . . . همه ي اينها براي اين بود كه بنشيند چند دقيقه اي رو در رو با خدا حرف بزند، معمولا هم چيزهايي از خدا مي خواست و كلا با هم معامله مي كردند. بعضي وقت ها نصف شب اين كار را مي كرد، بعضي وقت ها يكشنبه ها، گاهي شنبه ها. حالا فرق مي كند؛ زبان آدم غير مستقيم شده؛ اشتباهات و بيماري ها و عقده هاي خدا را به رخش مي كشد؛ سعي مي كند به او نشان دهد كه موظف است مسووليت پذير باشد و مخصوصا مسووليت مخلوقاتش به عهده ي اوست. فرانكنشتاين (كنت برانا) را مي سازد كه نشان دهد فهميده چجوري اين غول بي شاخ و دم را ساخته است. اره 1 و 2 را ساخته تا بيماري هاي خدا را به او نشان دهد و . . . .

اما گوش خدا بدهكار اين حرف ها نيست.

شايد كوبريك هم زماني اين دغدغه را داشته كه چند تذكر ايين نامه اي به خدا بدهد و شايد فيلمنامه اش پيش خدا لو رفت و خدا هم نگذاشت او اين كار را بكند و فيلمنامه را رساند دست اسپيلبرگ كه يك فيلم هاليوودي گيشه اي احمقانه – ببخشيد نتوانستم جلوي خودم را بگيرم – بسازد با آن كمتر آبرويش برود. – مرجع ضمير متصل "ش" بر مي گردد به جناب خدا -

Artificial Intelligence: AI: هوش مصنوعي

محصول 2001 آمريكا

كارگردان: استيون اسپيلبرگ

نوشته ي يان واتسون بر اساس داستان كوتاهي از برايان آلديس

146 دقيقه رنگي

21 comments:

Unknown said...

فیلم قشنگی‌ بود، یعنی‌ هست،مخصوصاً هنرپیشهٔ فیلم، پسر بچهٔ که فیلمهای قشنگ دیگهٔ هم بازی کرده، که واقعاً ارزش ۲،۳بار دیدنش رو داره،،،،

بگذریم مدت‌ها بود که از پسر بچهٔ کوچیک این فیلم خبری نیست،،،. شک دارم ولی‌ فکر کنم تو فیلم Red Light بعضی‌ کرد ۲سال پیش ،...

حسن اسماعیل زاده said...

سلام

می‌شه لطف کنید و چند تا وبلاگ و وبسایت به من معرفی کنید که فیلم‌هایی که ارزش دیدن دراه رو برای دیدن معرفی می‌کنه؟

ممنون از لطفتون...

مهدیه said...

عکست که باز نمی شه برای من ... حال سرچ هم ندارم. اما انگار یک چیزایی یادم میاد.
فکر نکنم.. یعنی در این حد بد بود؟( خیلی یادم نیست اما هر چی می گردم...)

کژال said...

اگه خود کوبریک ساخته بودش...واو

مهتا said...

هوش مصنوعی یه جورایی ترسناکه !!

زلیگ said...

اسپیلبرگ رو دوست ندارم ولی این فیلمش خداییش خیلی معرکه ست و اون پسر بچه وای...محشره

نسیم said...

این مدل سینما را دوست ندارم بنابراین نظری ندارم اما با اون مطلب قبلی خیلی حال کردم

Unknown said...

با نظرت راجع به این فیلم 100 درصد موافقم
نوشته این پستت خیلی به دلم چسبید بدجور. خیلی خوب نوشتی

Tata said...

:)
خدا؟!؟

spthebelljar said...

دمت گرم از این کلمه " معامله" کلی خوشمان آمد ...معماله با خدا ...تو اینو به من بده منم در عوض این کارای احمقانه رو واست انجام میدم و...
سلااام

امیر said...

هی با خودم فکر میکنم که دیدم این فیلم رو، حتی عکساش رو هم که نیگا کردم آشنا بود به نظرم ولی هر جی فکر میکنم یادم نمیادش.
در مورد پرواز بر فراز آشیانه فاخته هم باید بگم، از اون فیلماست که دوست دارم هر شیش ماته یه بار با ده نفر آدم بشینم و ببینم و در ضمن هر ده نفرشون باید سیگاری باشن، گفته باشم.

Anonymous said...

یادم نیست این فیلم رو دیدم یا نه
اما احتمالا نه ، چون خیلی کم فیلم می بینم
اما از مطلبت در مورد خدا خوشم اومد

صدا

ايرن said...

اين يكيو ديدم ولي متاسفانه خيلي خوشم نيومد...در ضمن من از ساعت 8 تا 4 عصر سر كارم...تازه ساعت 5 مي رسم خونه...انتظار نداشته باش با اين وضعيت دو تا فيلم ببينم...
من نسبت به خانواده دين ندارم..باري هم نيست بر روي دوش هام از اين نظر..اما دلم براي مادرم مي سوزه...چون هيچ وقن نفهميده خوشبختي يعني چي...و اين خيلي بي انصافيه!

مهربون said...

يادداشت كن: قزوين - محمديه - منطقه يك - كوچه شقايق 14 - پلاك 21

اراکده said...

فیلمی که در پایانش اشک ریختم نه اشتباه نکن رفیق من احساساتی نیستم سندگدل و بی رحم... اما نمی دانم اسپیلبرگ در این فیلم با قلبم چه می کند... اگرچه هر چند دوستان عوضی و الف نون ما می گویند کایه های یهودیت در آن موج می زند...
سلام
خوبه که از حیاط خلوت آلفرد زدی بیرون داشتم روانی می شدم

اراکده said...

کایه ها نه منظورم مایه ها بود رفیق.... خواهر هر چی نئو استراتژ هیئتی رو گا... دم که روی هر چجی درمیاد اسم یهودی و صهیون میزاره.... راستی آواتار کامرون رو دیدم نیاز داره اینفیلم دو ساعت و خورده ای رو چند بار دید....

مهربون said...

گور باباي اين رمانتيك بودن من كه اگه نبودم كلا" شايد از فيلم هاي فضاي و نمي دونم تخيلي و جنگ ستارگان و ... خوشم ميومد كه اصلا" خوشم نمياد

مهربون said...

باز اضطراب گرفتم نمي دونم كي انسان ميخواد ياد بگيره در لحظه زندگي كنه

Anonymous said...

سلام.
آره ... بود... ولی خب به هزار و یک دلیل ندیدم دیگه.
حالا تو هی خجالتم بده.
شمال از شمال غربی هم هست. ببینمش به نظرت؟

http://shohre0097.persianblog.ir/ said...

اين فيلم رو ديدم و دوسش دارم مخصوصا اونجا كه پسره هزاران سال زير يخ ها با پري مهربون حرف مي زنه تا تبديل به يه پسر واقعي بشه

مهربون said...

يه چيز جالب برات بگم هركي تو دوست و آشنا مي فهمه من زبان هاي باستاني مي خونم يه نسخه خطي در مياره ميگه بخون خدايي اين همه گنجينه ملي دست اينا چي ميكنه آيكون خنده