يك كارخانه آتش مي گيرد، معلوم مي شود عمدي بوده، بري كين كه بهترين دوستش را در اين آتش سوزي از دست داده متهم است كه اين كار را كرده، او اما روز آتش سوزي كسي را به اسم فرانك فراي ديده كه معلوم مي شود اصلا در آن كارخانه كار نمي كند، كين مجبور مي شود فرار كند و راهي براي اثبات بيگناهي خود و پيدا كردن فراي پيدا كند. در اين راه به پيرمردي نابينا، خواهرزاده اش، اعضاي عجيب و غريب يك سيرك و كساني كه معلوم مي شود اعضاي همان باند خرابكاري اند و كارشان خيلي خطرناك تر از چيزي بوده كه فكر مي كرده بر مي خورد. مهم ترين چالشي كه اين آدم ها با كين دارن پذيرفتن ِ او يا تحويل دادن او به پليس است، اين كه به نداي وجدانت گوش بدهي يا به وظايف شهروندي و قوانين جامعه ات؛ نهايتا بر قراز برج آزادي اين بري كين است كه سياوش وار از آتش گذشته است و فراي محكوم به فناست. انتخاب لوكيشن نهايي هم بي دليل نيست؛ بزرگ ترين تفاوت بري كين با فرانك فراي همين است كه يكي آزادي اش را حفظ كرده ويكي آن را فروخته است.
ببنيد اين فيلم عالي را كه نشان مي دهد چگونه آزادي آدمي را به رستگاري مي رساند:
Saboteur: خرابكار
محصول 1942 آمريكا
كارگردان: آلفرد هيچكاك
نويسندگان: پيتر ويرتل – جوان هريسون
با بازي: پريشيلا لين (پت)، رابرت كامينگز (بري كين) ، اوتو كراگر (چارلز تابين) و . . .
108 دقيقه، سياه و سفيد
3 comments:
سلام
آزادی آی آزادی چیستی که هرکس تو را نوعی معنی می کند. کاش خدا تورا خلق نمی کرد. کاش مثل خدا نبودی
سلام
من کاری با این هیچکاک بازیهات ندارم.من با این حال می کنم که هر وقت یه فیلم خوب میبینم و بعد دیدنش میام سرچ می کنم میرسم به وبلاگ تو، شعاع عمودی آفتاب و نوری در تاریکی نمونش.تو هم کارت درسته ها. باید از سیگاری آدرست رو بگیرم بیام باهات یه دل سیر صحبت کنم
نديدم
نمي دونم شايد ديده باشم
Post a Comment