۱-
به نظرم راننده
هایی که کمربند ایمنیشان را فقط همینجوری
میاندازند روی شانهشان تا فقط پلیس
بهشان گیر ندهد فلسفه بسیار کاملی برای
زندگی دارند.اگر
ازشان بپرسید:
مومن تو که
کمربند را انداخته ای چرا قفلش را چفت
نمیکنی، لابد بهانه ای میآورند که کمرم
درد میکند و سرعتی ندارم و … اما دلیلش
به نظرم بیش از هرچیز از اعتماد به نفس
بالایشان(آنها
هیچ وقت در رانندگی اشتباه نمیکنند و
همیشه این دیگران هستند که ناشیاند)
و نگاه عمیقشان
به فلسفه حیات (مرگ
جزئی از زندگی نیست)
آب میخورد.راننده
هایی که کمربند ایمنی را فقط همینجوری
میاندازند روی شانهشان تا که فقط پلیس
به آنها گیر ندهد،قهرمانان زندگیاند!
۲-
اگر تا حالا
اودیومتری داده باشید لابد توی اتاقک
آکوستیک هم رفته اید و میدانید برای تست
گوش پزشک تعدادی کلمه را توی گوشی میگوید
و شما هم -اگر
بتوانید بشنوید-باید
تکرار کنید.حالا
اگر پزشک مذکور مردی باشد میانسال و بی
حوصله، تمام هنرش این میشود که کلماتی
انتخاب کند از قبیل لک لک، اردک، صابون و
...اما
اگر طرف دختری باشد دانشجوی پزشکی و
احتمالا از آنها که بشود تا سر شب از سلسله
ی مویش سخن گفت؛احتمالا زیر گوشتان خواهد
خواند:زیبا،مادر،سبز
و ...آنوقت
کر مادرزاد هم که باشی گوشت را تیز میکنی
نکند گفته باشد عشق!
17 comments:
ذهن من خیلی قانونمندها کمربند ایمنی مال آدم های سالمه :(((((((((((
خدارو شکر تو هم به روز شاهرخ دچاری اون تو تهران - تو در شنوایی سنجی ای ول بابا ای ول :)))))))
سلام
چه گوش های تیزی... پس من تا بحال هیرو بودم و نمی دونستم... راستی من سریال قهرمانان رو واسه تعطیلات پیشنهاد می کنم... من خیلی این سریال رو دوست دارم فک می کنم دیدنش خالی از لطف نباشه...
هرچند شاید بچه گانه و هندی بنظر برسه و شبیه کارتون و استریب باشه ...
شنوایی سنجی چرا اخه؟ نکنه شیطون ترقه بازی کردی؟...
نرفتم اودیو متری ولی اگه جایی رو سراغ داری که اون خانمه که دانشجوی پزشکیه توش از ادم تست بگیره معرفی کن بریم یه تستی بدیم. باسه سلامتی لازمه.
اديومتري نرفتم ولي جالب بود اين مطلبي که نوشتي
استراحت هم ،چشم روز اول عيد.اگه بذارن
حالا که بيشتر فکر مي کنم توي ميدان فردوسي من يک سفره خانه ديگه رو رفتم .سال 87 بود مهمان شدم
مي بينم كه چشم شاهرخ را دور ديدي پشت هم پست مي ذاري. اما اين جدا عالي بود
خب نگفتی فیلم معامله میکنی یا نه پیغام واسه من دست زهرا نفرست
سلام
خوب بود!
باهات کاملاً موافقم!
مثل اینکه باید کامنتی که واسه شاهرخ گذاشتمو ..اون دیا لوگه رو اینجا هم کپی پیس کنم و لی اینجا به جای نگاه بذارم صدا
؛)
ای امان از گوشی که میخواد بشنوه عشق...اما نمیشنوه.
می خواستم به ورد پرس یا بلاگ اسپات اسباب کشی کنم گفتم ایمیلتو بده که دیگه سال تموم شد
گفتم ازت مشورت بخوام ببینم که تجربه داری و کارت درسته کدومو پیشنهاد می کنی
تو کلا حال و روزت خوش نیست تازگیا یا توی آزانس هواپیمایی یا توی هر جای دیگه هی دلت می لرزه !
hala fek kon tu gushi ina ro bege:shomare-0-9-1-...
عجب یادداشتت شبیه شاهرخ شده.
هنوز حالش خراب است این رفیق رقیقتان؟
این زینب بیچاره عجب انتخاب شومی هم کرده بنده خدا
شما دو تا رفیق بدجوری تو کفین ها!
جال بود
زیبـــــا
Post a Comment