يكي از شخصيت هاي مهم جنايت و مكافات كاتريناست' كاترينا ايوانونا؛ زن مارمالادف كه از شوهر قبليش چند بچه دارد و خودش سل دارد و صبح تا شب جان مي كند تا بچه هايش گشنه نمانند و سرفه هاي خوني مي كند كه از بيماري سل است و آخرش هم به طرز دراماتيكي مي ميرد. آن حرفي كه راسكلنيكف در باره سوفيا مي زند كه تو عصاره رنج بشريتي (نقل به مضمون) به نظرم در مورد كاترينا بيشتر مصداق دارد. راسكلنيكف بعد از مرگ مارمالادف همه ي سعي اش را در كمك به اين خانواده مي كند و داستايفسكي از كاترينا و خانواده اش استفاده مي كند تا انسان دوستي راسكلنيكف را نشان دهد و شك ما را بيشتر بر انگيزد.
راسكلنيكف هم انسان دوست است - آن قدر كه پولي كه خودش بيشتر به ان احتياج دارد و مي داند مادرش با چه زحمتي آن را به دست آورده به كاترينا مي دهد تا مراسم يادبود مارمالادف را برگزار كند – هم آدم كش و اين است انسان ِ معاصر، خطرناك و بي پناهي كه داستايفسكي تصوير مي كند.
5 comments:
سلام،
داره از این راسکلینکف بدجوری خوشم میاد.
كاترينا ايوانونا در اوج فقر زندگي كه نه فقط نفس كشيد و بچهها را بزرگ كرد. بيمار بود و تنها. و اما سوفيا هم مثل كاترينا مزه فقر را چشيد، شايد بتوان گفت او ماكت كوچك شده كاترينا است. چيزي كه باعث ميشود رنج سوفيا بيشتر از كاترينا باشد، تن فروشي او است. كاري كه بنا به اجبار و براي بدست آوردن حداقل پول انجام ميداد. كاري كه نه تنها برايش لذت بخش نبود بلكه زجر آور هم بود و به آن اضافه كن نگاههاي همسايهها و زخم زبان آنها را.
تا اینجای داستان بیشتر از همه با راسکلینکف همذات پنداری کردم. کاری که راسکلینکف کرده خیلی خیلی به تعاریفی که ما راجع به گناه و عمل صالح می سازیم ربط دارد. شاید توانسته باشم گوشه ای از ذهنم را در پست اخیرم باز کنم اما باید اعتراف کنم گاهی تعاریف ساده را آنقدر پیچیده می کنیم که کلمه ها در هم می آمیزند و چیزی می سازند که هرگز نمی دانیم. سالها بعد می فهمیم چطور و کجا و چرا فلان کار را انجام داده ایم ، چرا با فلان آدم خوابیده ایم و چرا وقتی می توانسته ایم فرار کنیم فرار نکرده و به قهقرا کشیده شده ایم .
سلام سلام
مرسی که اومدی خوشحالم کردی
حرفات قشنگن
با پست قبلیت موافقم !
منتقدام بد می گن .
این یکی پستت رو نظری ندارم درباره اش چون نخوندمش .
خوشحال می شم بازم بیای
انسان معاصر ، هم آدم کش هم انسان دوست
Post a Comment