مقتول ِ راسكلنيكف پيرزني است نزول خور كه با خواهر ِ ناتني اش بد رفتاري مي كند؛ حتا او را كتك مي زند و اگر سر ِ وقت پول قرض داده شده را با نزول سنگين اش برنگردانند اشياي امانت گرفته شده را به قيمت هاي ناعادلانه مي فروشد.
داستايفسكي هيچ ويژگي مثبتي در اين زن نمي گذارد حتا در مقايسه با خواهرش كه از اندك ملاحت و زيبايي اي برخوردار است او را زشت و كريه نشان مي دهد – گردن اش را شبيه پاي مرغ توصيف مي كند –
تعمدي در اين كار ِ داستايفسكي هست؛ قرار نيست قضاوت هايمان درباره اتفاق ِ افتاده شده منوط به مقتول و شرايط قتل باشد؛ داستايفسكي شخصيت آلينا ايوانونا را طوري ترسيم مي كند كه تمام تمركزمان را روي قاتل – راسكلنيكف – متوجه كنيم. اگر دسته بندي ِ راسكلنيكف را بپذيريم شايد در مورد تعلق ِ هركسي به دسته ي برگزيدگان يا مردمان عادي ترديد كنيم اما در مورد آلينا ايوانونا نه؛ او بي شك در دسته برگزيدگان نيست.
5 comments:
باهات کاملا موافقم
ولی تو ادامهی حرفات کاش یه لحظه بریم به یه دیالوگ از فیلم سگکشی و برگردیم اونوقت حرف تو روشنتر میشه
اونجایی که احمد نجفی به اسلحه تو دست مژده شمسایی نیگا میکنه و میگه:" شوهرت ارزششو نداره" شمسایی میگه" من به ارزش اون فک نمیکنم به ارزش خودم فک میکنم" گمونم چکیده اونچه بعد قتل پیرزن کریه و نزولخوار به راسكلنيكف میگذره تو همین جواب شمسایی خلاصه شده
من فکر می کنم داستایوسفکی به نوعی با توصیف پیرزن به کمک راسکولنیکف میاد که علت نفرت اون از پیرزن نزول خوار که او رو برای جامعه بی فایده می بینه رو به خواننده تفهیم کنه . و خواننده هم وقتی با این توصیف مواجه میشه نا خودآگاه از پیرزن بدش میاد ..
من خوشم میاد آدم هایی توی جامعه باشن که اینجور پیرزن ها رو بکشن، کلا این جور آدم های خبیث رو بکشن. ولی هنوز مطمئن نیستم من خودمم دوست دارم جزو یکی از اون کشنده ها باشم یا نه.
يه طوري پيرزنه وصف مي شه که بايد کشته مي شده
اولش ساعت معکوس میره ثانیه ی صفر که شد بمب تحویل میاد بعدش هم ترانه ی نوروزی جمعی خواننده قدیمی مث ویگن
Post a Comment