کسی را تصور کنید که مثلا جلوی چشمش به پدر و مادرش تجاوز کرده اند بعد کشته اندشان و خانه را هم آتش زده اند و . . . – به جای سه نقطه توی دلتان تا می توانید فاجعه بنویسید – حالا آمده توی کلانتری مثلا از او می خواهند واو به واو تعریف کند چه اتفاقی افتاده؛ نکند انتظار دارید می تواند شمرده شمرده اتفاقات را به ترتیب وقوع تعریف کند؟ نخیر؛ مطمئنا زبانش بند می آید کمی از حادثه، کمی از درونیات خودش، کمی از خاطرات مشترک، کمی از لباس قاتلین می گوید، دوباره خاطره ای یادش می افتد و کمی دیگر از وقایع و ادامه ی لباس قاتلین و . . . . جمله ها را حتما پس و پیش می گوید و چه بسا بعضی چیزها را هم از قلم بیاندازد.
اگر یوسا چنین فرمی را برای گفتگو در کاتدرال انتخاب می کند نه تنها جسارت او را نشان می دهد و خلاقیت اش را بلکه اقتضای تاریخ به گا رفته ی پرو – شبیه مال خودمان – است که ایجاب می کند اینجوری تعریف کند داستان را.
گفتگو در کاتدرال را بخوانید نوشته ماریو بارگاس یوسا، ترجمه عبداله کوثری، ترجیحا چاپ اول اش را که نشر نما – مشهد – چاپ کرده
No comments:
Post a Comment