"دقایقی هست که انسان می خواهد هرچه عقل و نیرو دارد تا مرحله بدترین دردها و رنج ها به کار اندازد تا علم و یقینی که می خواهد همچون شعله آتش بیرون بحهد. در آن هنگام یک نوع رویای ملکوتی بر جان لرزانی که نگران پیش بینی سرنوشت مقدر خویش است چیره می شود. سراپای وجود ما که تشنه زیستن است - زیستن به هر قیمت که باشد - عنان خود را به دست کورترین و پرشورترین امیدها می سپارد. آن جاست که وجود ما آینده را با همه جنبه های ناشناخته و اسرارآمیزش می طلبد و لو گرانبار از توفان ها باشد و لو همراه با رعد و برق و آشفتگی باشد فقط به شرط این که این آینده زندگی باشد."
نیه توچکا
فئودور داستایفسکی
ترجمه محمد قاضی
انتشارات نیلوفر
چاپ پنجم: 1384
274 صفحه 2700 تومان
داستايفسكي را به خاطر شياطين – كه يكي از چهار كتاب برتر عمرم باشد – ستايش مي كنم قمار بازش را دوست دارم و هميشه شوهرش را؛ اما متاسفانه نيه توچكا هرگز در حد و اندازه اي كه انتظار داشتم نبود حتا خيلي خيلي كمتر از آن هم نبود. در واقع اشتباهي رخ داده انگار آن هم اينكه سرگذشت اسفناك و نسبتا تلخ آنت بيشتر پتانسيل آن را دارد كه مورد كاوش و بررسي يك روانكاو يا روانشناس قرار بگيرد تا اينكه يك مخاطب هنري با نگاه زيبايي شناسانه اش بخواهد آن را بخواند؛ البته اين را هم اضافه كنم كه ترجمه قديمي جناب محمد قاضي كه زمان خودش حتما چيز خوبي بوده الآن شديدا نياز به بازنويسي دارد مثلا استفاده از فعل هايي نظير "مرو، مكن، مترس و . . . يا خدا شما را خير دهاد و . . . " در زبان امروزي كمي نامتجانس و خارج از قاب مي زنند.
No comments:
Post a Comment