عنوان كامل اين پست :
" دارم روزي را مي بينم كه يكي حسين شريعتمداري را دعوت مي كند براي مصاحبه بعد هفت تيرش را در مي آورد مغزش را كف اتاق پخش مي كند مثل وقتي كه آن شير حلال خورده مغز خانم كارمودي را پخش فروشگاه مه گرفته كرد؛ مثل وقتي كه كاترينا بلوم توتگس را آبكش كرد. "
الف:
معمولا اقتباس هاي خوب از رمان هاي بزرگ كم اند و اقتباس هاي موفق از رمان هاي كمتر خوانده شده و كمتر ارزشمند صورت گرفته است و برعكس؛ يكي از دلايلش اين مي تواند باشد كه ظرفيت هاي سينما و ادبيات با هم فرق دارد و معمولا كمتر سينماگري و كمتر نويسنده اي هست كه ظرفيت هاي طرف ِ ديگر را كامل درك كند – اين جاست كه نقش مهم منتقد آشكار مي شود –. شلندورف اقتباسي دارد از طبل حلبي كه پيشتر در مورد آن صحبت كرديم با هم؛ فيلم خيلي خوبي بود و خيلي بيجاست اگر بخواهيم آن را مثلا با رماني كه از آن اقتباس شده است مقايسه كنيم – مي شود قد كسي را با وزن كسي ديگر مقايسه كرد؟ - با اين حال مي توان لذت ها را با هم مقايسه كرد؛ شخصا در طول روزهايي كه طبل حلبي را مي خواندم بسيار لذت عميقي بردم وقتي هم فيلم شلندورف را ديدم چند ساعتي لذت بردم اما اولي عميق تر بود.
ب:
گويا جناب حسن نقره چي " آبروي از دست رفته كاترينا بلوم " - هاينريش بل- را ترجمه كرده قبلا؛ ترجمه اش جوري بوده كه سياوش تنها خاطره اي كه از رمان دارد يك ترجمه ي افتضاح است. بنده هم قبلا ترجمه ي بسيار مفتضحي از رمان "بر گام خرچنگ" – گونتر گراس – را از ايشان خوانده بودم كه هم مايه تاسف بود هم اسباب خنده! -
ج:
اينها را گفتم كه بگويم من كه آبروي از دست رفته كاترينا بلوم را نخوانده ام سيا هم كه تكليفش مشخص است كساني كه خوانده اند بيشتر همكاري كنند در اين پست.
د:
تجربه ديدن ِ اين فيلم مثل تجربه ديدن بازي بايرن مونيخ-شالكه است براي طرفداران فوتبال؛ (نيازي به توضيح هست؟!) بالاخره لحظه هاي خوبي هم خلق مي شود در طول فيلم اما بيشتر به درد آموزش فوتبال مي خورد تا لذت بردن! با اين حال من با آن صحنه اي از فيلم كه كاتريتا متوجه شد چقدر بنزين مصرف كرده توي اين سال ها بي آنكه دانسته باشد دوست داشتم زار بزنم.
آبروي از دست رفته كاترينا بلوم: با عنوان ِ اصلي :
Die verlorene Ehre der Katharina Blum oder: Wie Gewalt entstehen und wohin sie führen kann :
كه به اين اسم هم مي شناسنش : Die verlorene Ehre der Katharina Blum
همينطور به اين اسم: The Lost Honor of Katharina Blum
همينطور اين يكي: The Lost Honor of Katharina Blum, or How Violence Develops and Where It Can Lead
نهايتا اين اسم هم مال همين فيلمه : The Lost Honour of Katharina Blum
محصول 1975 آلمان غربي
كارگردانان: فولكر شلندورف، مارگارت فون تروتا (نمي دونم موقع ساخت فيلم زن و شوهر بودن يا بعدا شدن يا قبلا شده بودن؛ كسي مي دونه؟)
نويسنده: فولكر شلندورف بر اساس رماني از هاينريش بل
بازيگران: آنجلا وينكلر (كاترينا بلوم)، ماريو آدورف (كميسر بايزمن)، ديتر لازر (توتگس)
106 دقيقه رنگي
از شلندورف در روسپيگري:
+ طبل حلبي
15 comments:
اگر کسی از من می پرسید چطور میشه این پست رو به حسین شریعتمداری مربوط کرد، واقعا می موندم چی جوابشو بدم!
خيلي باهات موافقم برمي گردم
از اين يارو خيلي بدم مياد يكي از آدم هايي هست كه حس جنايت رو در من زنده مي كنه برمي گردم كامل مي خونمش
ای کاش , آدمی وطنش را همچون بنفشه ها می شد با خود ببرد هر کجا که خواست
میگم ما هنوز تو "عقاید یک دلقک" گیر کردیم. هنوز از گل این در نیومده میخوای ما رو بندازی تو هچل "آبروي از دست رفته كاترينا بلوم"! راستی حالا که بحث اقتباس و کردی خیلی دوست دارم بپرسم این فیلم لعنتی "اتاقک غواصی و پروانه" که سری قبل گفته بودم دیدی یا نه؟ نمیدونم کلمه ی "شاخ" برای توضیح یه فیلم مستعمل هست یا نه!!! فکر کنم باشه
سلام
ترجمه ي بسيار مفتضحي از چه کسی؟ سیاوش را می گی ؟؟
کاش یکی این احمدی نژادو دو تا سیلی محکم بزنه بعدش پرتش کنه از پله ها پایین..
خب خیلی ها هم از بازی فوتبال لذت می برن..انگار فیلم هیچکاک دیدن خب.
مرسی دوست ِکاترینا
ایش فشتیه نیشت!
میدونی رفیق با کشتن امثال حسین جون و غیره مشکلی حل نمیشه... اصلن کشتن کار ادمیزاده گان نیست... کاش برای فهم ناقص مردم از قضایا کسی میتونست کاری بکنه.. میدونی آقا شاهرخ کاش میشد همه چیز رو با حرف زدن حل کرد... نه اشتباه نکن یاسین بگوش خر خوندن نه ... وقتی مغزی اماده بود باید باهاش حرف زد و نه وقتی که شدی حسین بازجو... اینها دیگه باهاش حرف نمی شه زد... فقط باید کشتشون :)
یه سئوال چرا منطقه شما اینقدر آدم رنگ وارنگ داره... یکی چفیه به تبرک میگیره و توی نت مثل گشتاپو و اس اس زیر زبون مردم رو میکاوه و دیگری....
چرا مردم منطقه شما اینقدر رنگ و وا رنگ اند... چرا ما ایرانی ها اینقدر از زیر پای هم رو خالی کردن لذت می بریم... چرا این همه مردم با زمین خوردن دیگران حال می کنند...
منظورت کاملن مفهوم بود.
مرسی.
این عنوان ها آخرش اگه کار دستت نداد.
از ما گفتن خاله !
kolan nafahmidam chi shod!
ama akharin eghtebase fogholadeE ke didam filme parse dar meh bud
از پاراگراف اولی خیلی خوشم اومد تصویر جالبی بود ...یعنی فوق العاده بود ...یعنی من حاضرم شخصا چنین فداکاری رو انجام بدم .. یعنی ...:دی
واااای تصور کن یکی پیدا شه مغز این شریعتمداری چرند گو و توهم زده رو متلاشی کنه ، اونوقت یک ملت از داستانهای علمی تخیلی بسیار بسیار ضعیف و دم دستیش راحت می شند :دی
به طرز معجزه اسایی تمام اونایی که ساقی فیلم بنده بودند ناپدید شدند و یا.در دسترس نیستند و من الان در بی فیلمی محض به سر می برم و اجبارا و برای خالی نبودن عریضه و الطفات روحیه ام کلیدر رو شروع به خوندن کردم که هم دوای بی خوابیه و هم بی فلیمی فعلا ؛)
سلااام
اره این منم!
دو نقطه چشمک
چقدر جالب این خبرو همین الان دیدم :
محاکمه شریعتمداری در غیبت شاکیان
http://chrr.us/spip.php?article8535
اين فيلم را نديدم
به نظر مياد که توصيه اي براي ديدنش نکردي ولي طبق معمول مطلبت خواندني بود
اگه فقط یه فالگیر خیلی معمولی و یا حتی یه فالگیر الکی از همین ها که توی خیابونا کف دست ملت رو میبینن و چرت و پرت تحولش میدن، بیاد کف دست من رو بگیره و عنوان کامل این پست رو : دارم روزی را میبینم... قاطی سایر مزخرفاتش تحویلم بده، با اینکه هیچ اعتقادی بهش ندارم ولی باز هم تمام پولی که توی حیبم دارم دو دستی تقدیمش میکنم.
حالا وقتی یکی مثل شما که این همه کمالات داری و ما هم این همه بهت دل بستیم و بهت اعتقاد داریم بیاد همچین حرفی بزنه دیگه واقعا شرمنده ش میشم چون هیچ چیز قابل داری ندارم که بتونم بهش بدم تا جبران مسرت بزرگی که با این خبرش بهم هدیه کرده باشه!!ا
تو که سیا رو نابود کردی پسر تو بند جیم !
Post a Comment