Wednesday, March 3, 2010

ماركس، هانكه، ايبرت

در باره ي فيلم روبان سفيد بسيار گفته شده و نوشته شده كه با يك گوگل كردن مي توانيد به تعداد زيادي از اين نوشته ها برخورد كنيد و در اغلب آنها هم اصلي ترين نكته همين است كه هانكه ريشه ي خشونت هاي نازيسم را نشان داده و درواقع كودكان ِ فيلم روبان سفيد سربازان آينده ي هيتلر هستند.

يكي از بهترين مطالب را هم راجر ايبرت نوشته كه به تعادل بين ترس و امنيت، همچنين آزادي و رفاه به زيبايي اشاره كرده.

تنها نكنه اي كه نديدم جايي به آن اشاره شود ضدكاركرد ِ بنيادين ِ تربيتي ِ خانواده است. به خانواده ي كشيش دقت كنيد و خشونت موجود در آن، خانواده ي دكتر را ببينيد و خانواده ي بارون را وخانواده ي كشاورز را. حالا به گوشه هاي كوچكي از بازتاب هاي خشونت هاي موجود در آنها نگاه كنيد: از به صليب كشيده شدن پرنده ي كشيش تا به دار آويخته شدن مرد روستايي. - خشونت هاي كوچك و پنهان خشونت هاي بزرگ و آشكار به دنبال دارد. اين را مخصوصا ايراني ها خوب مي دانند – تنها كساني درگير اين خشونت ها نيستند كه از خانواده شان دورند – در واقع خانواده اي ندارند. – معلم روستا و اوا.

تصور مي كنم فارغ از هر فرهنگ و جامعه اي، خانواده وقتي كودك را به سن بلوغ رساند كاركرد خود را از دست مي دهد و اصرار بر تداوم روابط خانوادگي بين والدين و فرزند ناخودآگاه به سمت فاجعه هاي مصيبت بار مي رود. نگوييد كودكان ِ فيلم ِ روبان سفيد كه هنوز به آن سن نرسيده اند چون دارم از والدين شان حرف مي زنم و اين تربيت كردن را – تجاوز دكتر به دخترش هم جزيي از اين تربيت است احتمالا – از كجا ياد گرفته اند به جز خانواده هايشان؟

ايمان بياوريم به حرف ماركس: خانواده در تئوري وعمل بايد نابود شود.

روبان سفيد: The white ribbon با عنوان اصلي : Das weisse Band - Eine deutsche Kindergeschichte

محصول 2009 اتريش، آلمان، فرانسه، ايتاليا

نويسنده و كارگردان: ميشاييل هانكه

144 دقيقه سياه وسفيد

26 comments:

مهدیه said...

من که ایمان دارم...

مرسی.
خیلی خوب نوشته بودی

نسيم said...

فيلم را كه نديدم و بايد ديد حتما. اما يه خورده در مورد خانواده بي انصافي نمي كني؟ جمله ماركس به نظرم خيلي بي رحمانه است

ايرن said...

به نظرم نسبيه...من نمي پذيرم با اين قطعين خانواده رو زير سوال بردن...قاون كلي نداريم تو اين دنيا...همه چي نسبيه به نظر من....
در اين مورد بايد برگرديم به كودكي خود هانكه و ببينيم وضعيتش با خانواده چه طور بوده؟شايد كمك كنه در درك بيش تر تئوري تو!

مهدیه said...

به نظر من به راحتی می شه خانواده رو زیر سوال برد چون از اساس مشکل داره.

مهدیه said...

به نظر من به راحتی می شه خانواده رو زیر سوال برد چون از اساس مشکل داره.

مهدیه said...

حالا درسته که من به این جمله خیلی عقیده دارم ولی چرا دوبار ثبت شد؟ کامنتدونیت هوشمنده؟

بی تا said...

موطن رو خوب اومدی...سلام...منم خیلی از خودم می ترسم جدیدن...دیروز آرزوی یه شات گان کردم که مخ بچه ی همسایه رو بپاشونم کف حیاط خونشون سر ظهری , بس که زر زر می کرد....
اون تحقیقه رو البته من صد در صد قبول ندارم...حرف شنوی زنها و این خزعبلاتش خیلی مسخره بود...ولی کللن به قول یکی که یادم نیست : انسان تنها حیوانیست که همنوع خود را می درد و بر جنازه آن پایکوبی می کند....

Shahab said...

از نابودی و له کردن و پاشوندن و جر دادن فقط وقت هایی که چنان عصبانیم که عنان اختیار از داده ام خوشم میاد !
که این جور عصبانیت هم که گفتم تو ده سال اخیر (که یادمه) فقط یک بار رخ داده برام!
این جمله ی مارکس راجع به خانواده هم به نظرم ازین دست جملات هست
حالا چرا از هم بپاشه؟! چرا نابود بشه
آدم های خشمگین فکر می کنند با خشم مشکلات نابود می شوند و اوضاع بهتر می شود
این را اگر 30 ساتل پیش می دانستیم که با نابودی هیچ چیز بهتر نمی شود اوضاعمان این نبود که الان هست !

سانتا said...

این دفعه رو مخالفم باهات راسکلینکف عزیز

حسام said...

مهم ترین نکته فیلم همینه.
می دونی کدوم سکانسشو دوست دارم؟
دکتر با دخترش مشغول سکس و پسرش میاد و دکتر تا پایان سکانس برنمی گرده.
آپم رفیق

حسام said...

مهم ترین نکته فیلم همینه.
می دونی کدوم سکانسشو دوست دارم؟
دکتر با دخترش مشغول سکس و پسرش میاد و دکتر تا پایان سکانس برنمی گرده.
آپم رفیق

دیالوگ سرخ said...

مارکس و انگلس در مسئله ی خانواده اساسا اختلافات شدیدی داشتند

هرچند به نظر من با وجود اعجوبه ای به نام هابرماس ، کل آثار مارکس را باید از اول دید

بهار said...

می گوین راستش من نمی دونم گودر چی هست اما اگه وقت گذاشتی شیر کردی بسیار سپاسگذارم و در ضمن یادداشتت ببینم خوشحال می شم پسره

سمیه said...

این جمله مارکس عینِ زندگیه!

شادي said...

من به شكل مطلق به اين جمله اعتقاد ندارم ولي تا به حال پدر مادرهايي را ديدم كه گاهي حتي از روي خيرخواهي رفتاري كردن كه اگه براي اون بچه جبران ناپذير نباشه حداقل خيلي سخت ميتونه جبران بشه
راستي شيفته نظر گذاشتنم توي پست قبليم. اول كه 4-5 بار فرستادم بعد خواستم ماسماليش كنم اسمم رو چرت و پرت نوشتم! آدم ساعت 1 نظر بذاره همينه ديگه:d

Anonymous said...

سلام
خوبی ؟
بینم با مامان آشتی کردین ؟
اساسا خیلی چیزها توی دنیا غلط پایه ریزی شده و کاریش هم نمی شه کرد
داشستم فکر می کردم به نقاشی های دوران بچگیم
خونه می کشیدیم
با سقف سه گوش ِ مثلا شیروونی و دود کش
در حالی که هیچ وقت واقعا همچین چیزی رو ندیده بودیم
تربیت ، اول از همه شخصیت و ایده های کودک رو می کشه
صدا

Hasti.N said...

بی‌ بی‌ سی‌ برنامه‌ای ساخته بود به اسم دختران هیتلر. شاهکار بود و اثر تربیت بچه‌ها رو در یک نظام فاشیستی، یا بطور کلّ هر سیستمی‌ نشون میداد.

حوازاد said...

نوشته ات برایم جالب بود. همه ی نقد ها را خوانده ای که میگویی اکثرا به اینها اشاره دارند؟
من فکر میکنم درونمایه ی اصلی فیلم هژمونی کودکان است. جامعه ی کودکان جامعه ی بزرگسالان را اداره میکند. پرچمدار این دولت، دختر دکتر است، کسی که بیش از همه مورد تعدی واقع شده است. با پرچمی سفید در برخورد با متعدی بزرگسال، صلحی در ظاهر و خشمی در درون که جامعه را سوراخ سوراخ میکند.
خشمی سوزان از فرط پاکی

ممنون از نوشتن روبانها

Unknown said...

هي از اين فيلم مي نويسي دلم آب شد
اين فيلمي ما هم نمي دونم چه بلايي سرش اومده
ولي عجب حرفي زده اين مارکس

Unknown said...

هي از اين فيلم مي نويسي دلم آب شد
اين فيلمي ما هم نمي دونم چه بلايي سرش اومده
ولي عجب حرفي زده اين مارکس

G.K3/2 said...

سلام

به روزم

با تشریف فرمایی خودت سخت خوشحالم خواهی کرد

منتظرم[گل]

khoobak said...

من بعد از دیدن این فیلم احساس یه کسی رو داشتم که از سر خاک برگشته !
لعنت بر هانکه

سید مهدی موسوی said...

دیر رسیدم
و هیچکاک تمام شد
ربان سفید را
گذاشته ام کنار کامپیوتر
اما هنوز وقت نشده ببینم
حتما می بینم
همین روزها

مهتا said...

من تووبلاگم گفتم که ممنون از شاهرخ که یادم آورد در باره اش بنویسم...
اینجا خوندم که یادم افتاد... البته فیلم و حدودا 1 ماه پیش دیدم ..

اندیداد said...

اولن من زور خودمو می زنم هرچند تو که فیلم بیار نیستی، ولی اینم بیار ببینم، خوشم اومد، ثانیا این حرفی که می گی مارکس زده نفهمیدم منظورتو، تو که جدیدن در شرف خانواده و این صبتا بودی بدو بیا تهران ببینم چی چی می گی تو، سر ما رو بذار رو یه بالین بالاخره، عزیز من ماییدی گارو

امیر said...

یعنی واقعا با دیدن یه فیلم -گیرم که در نهایت اعتلا- باید به این نقل قولی که از مارکس گفتی ایمان بیاریم؟
وقتی داشتم کتاب "تاریخ اندیشه سیاسی در غرب" رو میخوندم چند بار به این جمله که از زبان چند نفر گفته شده بود برخورد کردم ولی همیشه به یه مطلب بالاتر در مورد فلسفه اعتقاد داشتم و اون هم این بود که: فلسفه مثل یک ورزش میمونه برای مغز، باید خوند و ازش گذشت. نمیشه به هر کدومش که رسیدی چند سال معطلش بشی. باید با سنتز ها سر کنی نه با تز ها و آنتی تز ها.