Monday, April 12, 2010

بادكنكيه بادكنك

من هميشه به چيزي اعتقاد داشته ام به اسم جوهر سينما؛ همان چيزي كه باعث مي شود گاهي فيلمي با كارگرداني ضعيف يا بازي هاي ضعيف يا . . . فيلم خوبي باشد و فيلمي ديگر با بازي هاي خوب، كارگرداني خوب، فيلمنامه خوب و . . . فيلم خوبي نباشد؛ بادبادك باز كارگرداني خوبي دارد، فيلمنامه خوبي دارد، اشارات قشنگي به زندگي آدم ها و فرهنگ و رسوم مردم مي شود و كلي نكته هاي خوب ديگر؛ به قول راجر ايبرت اين فيلم دارد به ما مي گويد كه مهاجريني كه به كشور هايي مثل امريكا مي آيند و شغل هاي دست پاييني دارند در مملكت خودشان كسي بوده اند (مثل سرهنگ ِ ايراني ِ خانه اي از شن و مه) با اين حال نمي دانم چرا اين فيلم به دل من ننشست؛ مجبورم به همان استدلال آغازين برگردم، جوهر سينما را نداشت.

دوستاني كه رمان بادبادك باز را خوانده اند و مي توانند مقايسه تطبيقي داشته باشند لطفا اعلام نظر نمايند.

The kite Runner : بادبادك باز

محصول 2007 آمريكا

كارگردان: مارك فارستر

نويسنده: ديويد بنيوف بر اساس رمان بادبادك باز نوشته خالد حسيني

122 دقيقه رنگي

بازيگران: خالد عبداله (امير)، زكريا ابراهيمي(كودكي امير)، احمدخان محمودزاده (كودكي حسن)، همايون ارشادي (بابا)، نبي تنها (علي)، علي دانش بختياري (سهراب)، آتوسا ليوني (ثريا)، عبدالسلام يوسف زايي (آصف)، الهام احساس (كودكي آصف)

+ يكي از دوستان ِ خيلي خوبم كه همزمان يكي از منابع فيلميم هم هست بلاگشو – شب نوشت هايي براي نخواندن - راه اندازي كرده؛ به دلايل مختلف پيشنهاد مي كنم بهش سر بزنين؛ خوش تيپ بودن، خوش سليقه بودن، با كلاس بودن و از همه مهمتر به خاطر آرشيو حسرت برانگيز فيلمش!

21 comments:

خلوت ليلا said...

كتاب «بادبادك باز» را همان موقع كه ترجمه شد،‌ خواندم. با وجود تمام تبليغات منفي كه پشت نويسنده‌اش بود، كتاب را دوست داشتم و بعد كه شنيدم فيلمي از روي آن در حال ساخت است بي‌صبرانه منتظر شدم تا بدستم برسد.
فيلم را كه ديدم، از ديدنش پشيمان شدم. با خودم گفتم كاش فيلم را نمي‌ديدم تا مزه كتاب همچنان برايم باقي مي‌ماند.

مهتا said...

سلام شاهرخ

کتابش ترجیح دادم
راستی فیلم اسامه از سینمای افغانستان خیلی خوب بود

ايرن said...

من اگه كارگردان بودم هيچ وقت از روي يه كتاب معروف فيلم نمي ساختم...چ.ن هميشه نتيجه اش داغونه....بادبادك باز هم همين طور..صد البته كتاب از فيلم بهتره!

مهدیه said...

بله...

رفتم به وبلاگ دوستت سرزدم. خیلی باحال بود .چند تا پستش رو خوندم.
مرسی برای معرفی.
بادبادک باز بد نبود اما عالی هم نبود.

امیر said...

سلام
من هم کتابش رو خوندم و هم فیلمش رو دیدم. خوب نمیتونم لذتی که از هر کدوم رو بردم با هم مقایسه کنم. ولی میتونم بگم اگه کتابش رو قبلا نخونده بودم، با دید فیلم هم خیلی حال نمیکردم.

نعیمه said...

هم کتاب رو خوندم و هم فیلم رو دیدم و به همه توصیه کردم کتاب رو بخونن و فیلم رو نبینن. راستش فیلم اصلاً در بیان احساسات شخصیت های امیر و حسن موفق نبود و به دل نمی نشست.
من متخصص سینما نیستم ولی از بازی ها هم خوشم نیومد. شخصیت بابا تو کتاب کجا و بازی همایون ارشادی کجا.
راستی یه سوال تو خودت به جن و پری اعتقاد داری که از من می پرسی؟

نسيم said...

فكر كنم اين هم از اون فيلنهايي باشه كه اگه كتابش را خوندي نبايد ببينيش تصوير ذهني ات را خراب مي كنه

نسيم said...

فكر كنم اين هم از اون فيلنهايي باشه كه اگه كتابش را خوندي نبايد ببينيش تصوير ذهني ات را خراب مي كنه

آزاد said...

اين چيزي را كه تو گفتي اتفاقاً‌ من هم خيلي قبول دارم ولي من اسمش را مي گذارم "روح" اثر كه باعث ميشود تكنيكي و فني و مرده نباشد بلكه زنده باشد و حي و حاضر. واژه جوهر به نظرم يك جورهايي مسائل ماهوي سينما را به ذهن متبادر مي كند و زياد رسا براي منظورت نيست.

زکریا said...

میشه یه نفر به من بگه که کدوم اقتباس سینمایی از آثار ادبی موفق از کار دراومده ؟ تقریبا همه با هم موافقیم که سینما چون تخیلت رو محدود می کنه همیشه چند گام از ادبیات عقب تره . اما فکر می کنم فیلم به خوبی تونسته که اقلیم جغرافیایی و شرایط انسانی افغانستان رو به جهان معرفی بکنه . قرابت های فرهنگی زیادی که بین فرهنگ ایران و افغانستان هست هم به دلپذیری فیلم برای مخاطب ایرانی کمک می کنه

زکریا said...

میگن وقتی به هیچکاک گفتن که از "جنایات و مکافات " یه فیلم بساز . جواب داد : این کتاب شاهکاره سینما نمی تونه هیچ چیزی بهش اضافه کنه

somaye said...

نه خوندمش ونه دیدمش ...
بی ربط : در مورد خوش تیپی وبلاگ رفیقت گفتی ، یاد یه یکی از استادام افتادم که هر چی بیشتر خودمونو شبیه گربه شِرِک می کردیم و مظلوم نمایی می کردیم تا کمتر درس بده و ...می گفت همه حرفای شما درست ولی من نمی تونم کاری بکنم به یک دلیل خیلی قانع کننده ؛ مشکل خوش تیپیتونو حل کنید تا من با شما کنار بیام ...آخه شما خیلی خوش تیپ هستید حیف شما نیست که از خیلی چیزها با خبر نشوید !!!!

Anonymous said...

بیشتر نظرم به ذکریا نزدیکه!

somaye said...

نه خوندمش ونه دیدمش ...
بی ربط : در مورد خوش تیپی وبلاگ رفیقت گفتی ، یاد یه یکی از استادام افتادم که هر چی بیشتر خودمونو شبیه گربه شِرِک می کردیم و مظلوم نمایی می کردیم تا کمتر درس بده و ...می گفت همه حرفای شما درست ولی من نمی تونم کاری بکنم به یک دلیل خیلی قانع کننده ؛ مشکل خوش تیپیتونو حل کنید تا من با شما کنار بیام ...آخه شما خیلی خوش تیپ هستید حیف شما نیست که از خیلی چیزها با خبر نشوید !!!!

elmira said...

من کتاب رو بعد فیلم خوندم
با اینکه فیلمش فوق العاده ضعیف بود ولی خیلی بهم کمک کرد که بهتر تجسمش کنم

مهدیه said...

زکریا جا به نظر من برباد رفته به قشنگی ی کتابش بود. حتا به جزئیاتش هم دقت شده بود.

خب؟

پیام said...

باد بادك باز رو شايد يك سال پيش ديدم شايد بيشتر، از يه جاهاييش خوشم اود...مثلا از اون ديالگ راجع به مرواريد و اشك هاو جواب حسن كه پرسيد خوب چرا يه پياز پوس نكند... البته فكر مي كنم دليل اين ها فيلمنامه فيلمه كه به كتاب مربوط مي شه بيشتر تا به فيلم و در واقع فيلم برام صحنه ي به ياد موندني اي نداشت، كتابش رو هم نخوندم، شايد به همون دليل كه پير مرد و دريا رو نخوندم!

maryam.E said...

فک کنم چون فیلم جزئیات دقیقی رو که کتاب از افغانی ها در اختیار میذاشت نداشت

مهربون said...

سلام هنوز فیلم رو ندیدم ولی شنیدم قوی نیست اما رمانش رو خیلی دوس دارم قشنگ بود

Unknown said...

داستان را خواندم. فيلم را درست و حسابي نديدم. بذار ببينم نظرمو مي گم
بلاخره اين فيلم روبان سفيد و راز چشم هايش بدستم رسيد

Unknown said...

راستي ممنون از آدرسي که معرفي کردي
خيلي عالي بود