Thursday, May 14, 2009

مارگشتگی ست این که بترسی وقتی که ترساننده ای نیست؟

فرقی نمی کنه برای چند روز باشه، برای چه کاری باشه یا کجا باشه؛ لعنتی همیشه همین جوری بوده، همیشه قبل رفتن این حس لعنتی میاد سراغم، استرس می گیرتم، فکر می کنم حتما یه چیزیو جا می ذارم، یه چیز خیلی مهم، فک می کنم هواپیما سقوط می کنه، نمی دونم با خودم چی ببرم چی نبرم؛ اسمشو گذاشتم مرض مسافرت؛ مرض مسافرت دارم.

چند روزی رو باید برم پایتخت ماموریت اداری؛ این چند روز که نیستم بهم سر بزنین، برام کامنت بذارین بهم دلداری بدین

استرس دارم

می خواستم یه قیلم معرفی کنم که توی یه تیکه ش یه آدمی می ره جنگ مار می شه بر می گرده

بر می گردم اگه مار نشده بودم درباره ش می نویسم اگرم مار شده بودم که نیشتون می زنم و هر کدومتون بوی موش بدین می خورمتون گفته باشم.

No comments: