مطمئن نيستم، شايد هم ريشه در كودكي هامان داشته باشد اين رفتارها؛ دست كم رفتارهاي عجيبي كه دليلي آشكار برايشان پيدا نمي كنيم؛ شايد بايد تمام گناهانمان را به ياد بياوريم؛ تمام جنايت هايمان را، تمام بلاهايي كه سرمان آمده؛ شايد بايد مرور كنيم حجم هولناك كودكي مان را – كه اتفاقا از بس تاب نياوردني است كه همواره آن را شيرين و دور و نوستالژيك و دست نيافتني مي بينيم وگرنه كيست كه وقتي بچه بوده است دوست نداشته زودتر بزررگ شود و از شر اين دوره ي وحشتناك رها شود. –
تازگي ها با تبر افتاده ام به جان خودم؛ هر فيلم، هر رمان، هر اتفاق ساده يا مهم را بهانه اي مي كنم براي اينكه دمار از روزگار خودم در بياورم؛ ديشب تازه با ديدن مارني دليل بخشي از اميال افسارگسيخته ام را فهميدم و اين خاصيت سينما است.
Marnie: مارني
محصول 1964 آمريكا
كارگردان: آلفرد هيچكاك
نويسنده: جي پرسون الن بر اساس رماني از وينستون گراهام
بازيگران: تيپي هدرن (مارني)، شون كانري (مارك)، دايان بيكر (ليل)، لوييز لاتام (برنيس)، مارتين گيبل (استرات) و . . . .
130 دقيقه رنگي
مارني مثل سايكو، طلسم شده، بيگانگان در ترن - و شايد فيلم هاي ديگري از هيچكاك كه من نديده ام – بر محور يك بيماري رواني مي گردد. بيماري اي كه باز هم ريشه در كودكي دارد. اين بار اما باورپذير و منطقي.
مارني، از قماش زن هايي است كه مردانه رفتار مي كنند – نمونه اش را من از نزديك ديده ام و دور وبر خود دارم - تا اينجا البته مشكلي نيست؛ مشكل ازينجا شروع مي شود كه دزدي مي كند، دروغ مي گويد، به دختر بچه اي كه مادرش از او مراقبت مي كند حسودي مي كند و به طرز شديدي سعي مي كند محبت مادرش را به دست بياورد.
قهرمان داستان پيدا مي شود و حس آدمي را به خود مي گيرد كه حيواني وحشي را به دام انداخته و مي خواهد رامش كند – قبلا يك بار اين كار را كرده، يا يك يوزپلنگ – اين بار اما بايد در نقش فرويد ظاهر شود نه يك مربي حيوانات؛ - اشاره ي ظريف هيچكاك در هم نشاني اين دو بي نظير است –
دليل همه ي اين ها در انتهاي فيلم و در كودكي مارني پيدا مي شود؛ ببينيد تا بيشتر درباره اش با هم حرف بزنيم.
سوال: شما عكسايي كه من براي اين فيلما مي ذارم رو مي بينيد؟ خودم چرا نمي بينم پس؟!
از هيچكاك در روسپيگري:
+ طناب
+ توپاز
+ خرابكار
+ سرگيجه
+ مرد عوضي
+ رواني
+ طلسم شده
21 comments:
ياد مسيح افتادم تو فيلم آخرين وسوسه هاي مسيح وقتي نوشتي كه دمار از روزگار خودم در ميارم ....
يادش بخير كودكي من در يك هاله از غبار و عشق من به بهار گم شد .
اي بابا تو خودت يه دفعه گفتي كه بهتر از فيلمايي كه خوشمون نمياد حرف نزنيم...به هر حال حتما يه خورده از هوش مصنوعي خوشت اومده كه راجع بهش نوشتي...من اصلا خوشم نيومد..
"حجم هولناک کودکی مان" خیلی جالب بود...
و می دونی که طبق معمول ندیدم!
عکس و توضیحاتت اما جالب بود. راغب شدم این یکی را ببینم.
در ضمن عکسا دیده می شه.
شاید سرعتت پایینه.
همین دیگه..
خوش و موفق باشی
سلام
دیدم این یکی رو... با اینکه دزدی های مارنی خیلی واسم غلو شده بنظر می رسید اما به هر حال شون کانری برام جذاب بود
ما عكسات رو مي بينيم بله اين از شگفتي اينترنت جادويي هستش
مارنی جزو فیلماییه که یه بار بیشتر ندیدمش ولی خیلی دوستش دارم
اصولا برای من هیچکاک خیلی خاصه. فیلماش توم رسوب می کنه، انگار که تسخیرم کرده
به طرز شگفت انگیز عکسها رویت می شوند :دی
شنیدم مبارکه؟بعله؟هوش مصنوعی ایده جالبی بود.روزگاری که آدمها برای تفریحشون اون موجودات شبه آدم رو خلق می کنن و در قبالش هیچ مسئولیتی رو قبول نمی کنن.و پایان فیلم که به نوعی پایان زمینه.اون موجودات باریک که نیازی به کلام ندارن و فقط با تماس ارتباط برقرار می کنن
خاطرت از طرف ما چمع .ما که میبینیم عکسارو.
سلام از ماست آقا ، سلام از ماست
من فیلم نمی بینم
خوش به حالت که هم عاشق فیلمی هم می بینی
خیلی خوبه که آدم یه تفریحی داشته باشه و بهش برسه
صدا
سلام از ماست آقا ، سلام از ماست
من فیلم نمی بینم
خوش به حالت که هم عاشق فیلمی هم می بینی
خیلی خوبه که آدم یه تفریحی داشته باشه و بهش برسه
صدا
سلام از ماست آقا ، سلام از ماست
من فیلم نمی بینم
خوش به حالت که هم عاشق فیلمی هم می بینی
خیلی خوبه که آدم یه تفریحی داشته باشه و بهش برسه
صدا
آقا شاهرخ اون اضافه هاشو پاک کن
قاط زد ، تقصیر من نیست
ما عکس هايي که مي ذاري مي بينيم. مثلا تو يک عکس اينجا گذاشتي .يه خانمه که داره راه مي ره ما از پشت سر نگاش مي کنيم
اين فيلم رانديدم ولي از وقتي يادمه و مجله فيلم مي خوندم اين فيلم به عنوان يک فيلم خيلي خوب مطرح بوده
اگه گيرم بياد چشم حتما مي بينم
بازهم ممنون به خاطر اظهار لطفت
آره من هم اینجا عکسها را می بینم و هم توی گودر .
همه را تمام و کمال
من از همین فیلم های هیچکاک بدم می اد انقدر رو بودن بی سر پیچی
تو هم با این هیچکاکت ما رو ... به راه راست هدایت کردی !
مسئله این نیست وسوسه این است
سلام رفقا
آپم
مگه میشه تو چیزی رو بذاری تو صفحه که خودت نمی بینیش؟
:)
سلام
تا یادم میاد، سعی می کردم از گذشته فرار کنم.. حتی حالا هم حرف زدن از بچگیا واسم تلخه و دردناکه..
و تا همیشه شاید
بگو بهم اگه این به جون خودت افتادنا فایده ای داره
سلام
باز هم هیچکاک
مرسی
Post a Comment