Wednesday, March 17, 2010

لبوفسكي بزرگ

وقتي توي فيلم لبوفسكي بزرگ صحنه اي كه لبوفسكي (دوود) مي رود خانه ي مردي كه طلبكار ِ زن ِ آن يكي لبوفسكي است صاحبخانه وقتي با تلفن حرف مي زند روي كاغذ يادداشت چيزي مي نويسد و با خودش برگه را مي برد كه لبوفسكي (دوود) با مهارت مي تواند اثر آن يادداشت را روي برگه ي پاييني آشكار كند – كه اصلا يادداشت نبوده و خودتان ببينيد چي بوده!- من ياد فيلم شمال از شمال غربي افتادم كه جيمز استوارت همين كار را توي هتل انجام داده بود بعد فكر كردم خيلي هم عجيب نيست بالاخره صحنه هاي مشابه زياد اتفاق مي افتد؛ بيشتر كه فكر كردم ديدم كل داستان ِ لبوفسكي روي پاشنه ي اشتباه گرفته شدن ِ لبوفسكي (دودد) با آن يكي لبوفسكي مي چرخد و شمال از شمال غربي هم همين بود كه!

فكر مي كنم برادران كوئن با زبان ِ بي زباني ودر واقع فروتنانه دارند به هيچكاك مي گويند مي خواستي فيلمنامه بنويسي در باره ي همچين موضوعي اينجوري مي نوشتي بهتر نبود؟ من كه شديدا معتقدم اين جوري خيلي بهتر بود – ممكن است بگوييد دو تا فيلم ِ مستقل اند كه ربطي به هم ندارند بيخودي داري مته به خشخاش مي گذاري؛ من هم خواهم گفت بله تفاوت ها خيلي خيلي بيشتر از شباهت هاست اما نكته اي كه در اين شباهت ها هست براي من مهم تر است. –

در هر صورت فيلم خيلي خوبي است كه بايد ديد

لبوفسكي بزرگ (The Big Lebowski)

محصول 1998 آمريكا، انگلستان

نويسندگان و كارگردانان: برادران كوئن

117 دقيقه رنگي

از برادران كوئن در روسپيگري:

- آه اي برادر كجايي

- پس از خواندن بسوزان

- جايي براي پيرمردها نيست

12 comments:

Unknown said...

دارمش .خيلي وقته هم دارمش
تو عيد مي بينم
من تا بامداد روز29 اسفند سرکارم

شکلات تلخ said...

ندیدم ولی این هنرپیشه رو دیدم اسکار گرفت.ناینو دیدم.بدک نیست

آرام said...

با آرزوی بهترین ها برایت پیشاپیش سال نو مبارک

یک بیگانه said...

سلام
من تا قبل این فیلم، که جدیدا هم دیدم، قاتلین پیرزن که برخلاف خیلی ها که خوششان نیامد، من لذت بردم. جایی برای پیرمردها نیست و فارگو علیرغم اینکه فیلم های خوبی هستند ولی برای من جالب نبودن. و خون ساده رو هم که خیلی خوب بود. ولی با توجه به این که دو فیلم فارگو و جایی برای پیرمردها نیست بیشتر دیده شدن و بیشتر ازشون تعریف شده و اسکار هم گرفتن یه جورایی خرد تو ذوقم. احساس می کردم این دو تا برادر و کارهاشون رو زیادی بزرگ کردن. ولی وقتی لبوسکی بزرگ رو دیدم به عظمت این دو مرد پی بردم. بعد از این فیلم به توصیه دوستی "مردی که آنجا نبود" رو دیدم که جزء ده فیلم برترم قرار گرفت. این طور شد که من شدم طرفدار این دو تا برادر.
چیزی که در لبوسکی بزرگ برام چشمگیر بود این که شخصیت هایی رو می دیدم که برای اولین بار باهاشون برخورده بودم. یعنی حتی جانبی ترین شخصیت ها هم تازه بودن، شخصیت پردازی دقیق روشون انجام گرفته بود.
در لبوسکی بزرگ از همه چیز آشنایی زدایی شده بود. این فیلم به همه فیلم های آدم ربایی طعنه میزنه و اونها رو به سخره می گیره. تمام مولفه های اون فیلم ها که برامون دیگه کلیشه شده رو به کار می گیره و هجوشون می کنه.
مرده اون صحنه ای هستم که لبوسکی (دوود) با رفیقش تو بار نشستن و انگشت پایی رو تحویل می گیرن.
یا ادای دین پایانی به ویتنام که حسابی دوود را شاکی می کنه.

حامد said...

سلام
این که راجعه بهش حرف می زنی بهش میگن مگکافین
یعنی توی شمال از شمال غربی اصولن مشخص نمیشه چرا اون هواپیما می خواد جیمز استوارت رو بکشه..نه؟
موضوع اینه که هیچکاک از این ترفند استفاده می کنه تا داستانش رو پیش ببره..تا تعلیق رو ایجاد کنه..حالا گور بابای علت و معلول...هیچکاک استاد مکگافینه..
اگه دقت کنی کیف توی داستان عامه پسند هم مکگافینه
این لبوفسکی توی تنبلی روی ابلوموف رو هم سفید کرده...اما خب دوست داشتنی تره..

پیام said...

خیلی وقته می خوام ببینمش
کوئنا رو دوست دارم
لذت بخش ترین کارشون واسه من اپیزودِ
" مترو پاریس" تو "پاریس دوستت دارم بود " محشر

alireza said...

میدونی من یه فرش تو اتاقم دارم که خیلی شبیه این فرش توی فیلمه! واسه همین نگهش داشتم با اینکه کلی درب و داغون شده!
پیش پیش سال نو مبارک

مهربون said...

دیدم این فیلم رو - مثل همیشه عالی نوشتی - سال نو مبارک

ايرن said...

ديشب بدنام رو ديدم از آلفرد هيچكاك...عالي بود...البته به نظرم آخرش خيلي سمبل بود و خيلي به سادگي همه چي به خوبي تموم شد....با اين حال تصوير برداري هاش منو كشته...عالي ....

Unknown said...

http://www.doctorshiri.com/weblog/archives/000967.php

Unknown said...

http://www.doctorshiri.com/weblog/archives/000967.php

Bahman said...

من دیشب دیدم چی بود تو اون کاغذ!:))
فیلم خوبی بود! کلا از کوئن ها خوشم نمیاد ولی این فیلمشون حس خوبی داشت! پوزخند به زندگی...