الف:
_ بیا بیمارستان[] همایون خودکشی کرده.
به بیمارستان که میرسم همه توی را هروی بیمارستان دست به سینه منتظرند.کسی گریه نمیکند.با همه دست میدهم .میروم پیش پدرم و میپرسم قضیه چی بوده.میگوید بگذارم برای بعد.میروم کناری و دست به سینه منتظر میشوم.خان عمو میاید و میگوید از همه ممنون است و بروید خانه.جنازه را باید کالبد شکافی کنند و قاضی باید بیاید و طول دارد امشب جنازه را تحویل نمیدهند.فردا صبح دفنش میکنیم.
همایون پسر ارشد خان عمو...سالها بود که ندیده بودمش و از این به بعد هم.آخرین بار هفت هشت سال پیش توی عروسی اش دیده بودمش .به اصرار پدرم رفتم.هر چند پدرم هم نمیبایست میرفت اما وقتی او بخواهد من نمیتوانم در برابر حرفش مقاومت کنم.همیشه کوتاه آمده بود در برابر خان عمو.
از همان بچگیم که به خاطر دارم بین خانواده ی ما و خان عمو شکراب بود.دلیلش را هم درست نمیدانم. گمانم بر میگردد به مرگ پدربزرگم و چیزهای زیادی هست که نمیدانم و رغبتی هم برای دانستنشان ندارم.
تو به کشتنش دادی.با بهانه گیری هات دیوونه اش کرده بودی.خودت روانی بودی اونم بد بخت کردی.یکی محسن رو بگیره.آقا اینجا بیمارستانه.دعوا هاتون رو ببرین بیرون.
زنش روی صندلی بیمارستان بهت زده بدون آنکه گریه کند روبرو را نگاه میکند.مادرش سر زن عمو م هوار میکشد و فحش که همه اش تقصیر او بوده.گمانم حق دارد.همایون بدون اجازه ی او زن گرفت و زن عمو توی عروسیش هم نیامد.خانواده ی دختر، مظلوم و فقیر داشتند زندگی شان را میکردند.چه میدانستند دست آخر به این بدبختی دچار میشوند.دلم برای بچه اش بد جور میسوزد.ندا گمان نکنم سه سال بیشتر داشته باشد.و زنش ,بیچاره.
تو اون دختر بی آبروت بیچاره اش کردین.شما ها خرش کردین تو روی من وایسه.آقای محمدی زنگ بزن حراست ایتا رو بیرون کنه. .یکی محسن رو بگیره.خانم حراست چرا خودمون الان میبریمشون بیرون .پسرمو ازم گرفتی یه چیزی هم طلبکاری.
زنش بهت زده گریه هم نمیکند.زیر بازویش را میگیرند و میبرندش بیرون.خان عمو چقدر شکسته شده.هیچ تصویر دوست داشتنی از او در ذهن ندارم.عمو کوچیکه هم میآید.نشانی از شوخ و شنگی همیشه ندارد.میرود پیش خان عمو .
جنازه باید کالبد شکافی شود.باید قاضی بیاید و طول دارد.جنازه را امشب تحویلمان نمیدهند. فردا صبح دفنش میکنیم...
ب:به نظرم در تئوری پذیرش مرگ به عنوان یک امر طبیعی و اجتناب ناپذیر بسیار ساده تر از پذیرش آن در واقعیت است .دست کم در ابتدا، مرگ یکی از نزدیکان چنان هیجانی بر میانگیزد که تحمل آن بسیار سخت است.حتی اگر به متوفی هیچ احساسی نداشته باشی!
پ:این آهنگ را بشنوید.نمیدانم مضمون و محتوایش چیست ولی خیلی از آن لذت میبرم.این قطعه جز موسیقی متن فیلم Mar Adentro است که اتفاقن به محتوای این پست هم نزدیک است.
Negra Sombra
Artist:Luz Casal
Low Quality:648kb
No comments:
Post a Comment