جیب بر (1959)
حتا اگر فیلمی از روبر برسون ندیده باشید اما کافی ست که اندکی به مطالعات سینمایی علاقمند باشید تا با سیل آموزه های او برخورد کنید و او را بشناسید.
یکی از جمله های نسبتا ً معروف برسون در باره ی سینما چیزی در این مایه هاست که " سینما برای آشکار کردن نیست سینما برای پنهان کردن است " و خودش این را به طرز هنرمندانه ای در جیب بر ( راجع به بقیه ی فیلم ها در پستهای دیگر با هم حرف خواهیم زد ) اجرا کرده است.
جیب بر درباره ی یک جیب بر است به اسم میشل، فردی نسبتا ً جوان که در آلونکی در پاریس زندگی می کند؛ وقتی اتاق او را می بینیم، می بینیم غیر از تختخواب اش فقط کتاب های نسبتا ً زیادی به چشم می خورد همین ؛ چرا آدمی که اهل مطالعه است باید پیشنهاد های کاری را رد کند و جیب بر باشد؟ ( جواب این سوال را حتما ً توی ذهن تان داشته باشید حتا اگر شده یک جواب بی ربط باشد ولی حتما یک جواب داشته باشید )
جایی از فیلم می بینیم که میشل در حالیکه مقداری پول به همسایه ی مادرش می دهد تا به او ( مادرش ) بدهد اما از دیدن مادر بیمارش سر باز می زند؛ فکر می کنید چرا ؟ ( جواب این سوال را هر جور شده توی ذهن تان بگذارید کنار آن یکی جواب )
یک سوال دیگر: وقتی میشل می خواهد کیف زنی را که توی جمعیت ایستاده بزند آنقدر به او نزدیک می شود که یک ان زن شک می کند؛ آیا میشل از عقده های جنسی رنج می برد ؟ یا فقط می خواهد مطمئن تر کیف زن را بزند؟ در هر صورت جواب این سوال را هم بگذارید کنار بقیه ی جواب ها .
سرتان را درد نیاورم، برسون به هیچکدام ازین سوال ها توی فیلم اش جواب نمی دهد، نشانه ی روشنی هم نمی گذارد که از روی آن بتوان به جواب قطعی ای رسید. این کار چند پیامد دارد: یکی اینکه شما یک مخاطب منفعل نیستید که پفک به دست فیلم را ببینید و بعد برای دوست تان با هیجان تعریف کنید، باید در حین دیدن فیلم عرق بریزید. دوم اینکه بسته به پاسخ های متفاوتی که به سوال هایی که برایتان پیش بیاید – و اصلا بسته به سوال هایی که برای تان پیش بیاید – فیلم متفاوتی را هم تجربه می کنید. بدیهی است که برداشت شما با برداشت نفری دیگر متفاوت است.
اینجاست که بیشتر به اهمیت حرف برسون پی می بریم سینما برای آشکار کردن نیست برای پنهان کردن است.
No comments:
Post a Comment