Tuesday, September 29, 2009

اگه بمیرم خونم گردن یوساس

به بهداد گفتم دوست دخترتو به جای من ببوس

و احساس کردم این همون فروشنده ی دوره گردیه که دور و ور آمالیا می پلکه

و من چند لحظه ای از پوست سانتیاگو در اومدم رفتم تو جلد آمبروسیو

بهداد گفت بی شرف

گفتم من که نمی بوسم احمق تو می بوسی

گفت بای بای

و من به امالیا فک می کردم.

دکتر گفت سابقه ی بیماری قند یا بیماری قلبی داری ؟ گفتم نه

گفت داروی خاصی مصرف می کنی؟

کلومی پرامین با ویتامین یی

دقیقا چه اتفاقی برات افتاد؟

یهو سردم شد عرق کردم نفسم بالا نیومد پاهام سنگین شدن توی آمبولانس فشارم یازده بود دکتر الانم دوازده س

صبونه خوردی؟

مفصل

یه نوار قلب ازش بگیرین

اگه می گفتم نوار قلب نمی خوام دکتر من که آمبولانس نخواستم من که اصلا نخواستم بیارینم اینجا من خودم می دونم چمه لابد می پرسید چته نمی تونستم بگم مال رمانیه که این روزا دارم می خونم این جوری ممکن بود توی بخش روانی بستریم کنن این بود که گذاشتم ازم نوار بگیرن و مثل یه مریض faint کرده خودمو زدم به بی حالی

No comments: