Saturday, August 15, 2009

که بباخت هرچه بودش

حس احمقانه ای دارم، فردا باید سوار هواپیما شم اگه جون سالم بدر ببرم پس فردا هم باید دوباره همین مسیرو هوایی برگردم اگه بازم جون سالم بدر بردم میام و در باره ی اینکه چرا چند وقتی الکسی ایوانیچ بودم و اصلا چرا انقدر داستایفسکی رو دوست دارم و درباره ی اینکه داستایفسکی توی قمارباز چقدر شوخ و شنگه و چجور با هیجان داستان رو تعریف می کنه و چجور میره توی نخ شخصیت ها و لایه های زیرینشونو رو می کنه و مخصوصا اینکه نگاهش نسبت به کشورهای دیگه مثل آلمان و فرانسه وانگلیس و البته کشور خودش روسیه چجوری توی رمان بروز و ظهور پیدا می کنه می نویسم. اگه جون سالم به در بردم بهتون میگم که چقدر از خوندن این رمان لذت بردم و حتما هم با همین ترجمه ی آقای صالح حسینی که من خوندم بخونید چون یه ترجمه ی دیگه هم ازش هست که من نمی دونم خوبه یا بد ولی اینی که من خوندم معرکه بود.

در هر صورت قبلا از داستایفسکی شیاطین – جن زدگان – رو خونده بودم که هرکی نخونده از زندگی ش چی فهمیده؟ و "همیشه شوهر" رو و حالا این سومین رمان باعث میشه ارادت قلبی م به این بشر چندبرابر بشه؛

اگه ازین دوتا پرواز جون سالم به در بردم و برگشتم یه نکته ی دیگه رو هم بهتون میگم اونم این که چرا از بدو لولا بدو خوشم نمیاد و ربطش به قمار باز چیه، بهتون خواهم گقت که نگاه هنرمنده که ارزش کار رو تعیین میکنه؛ یه وقتی یکی میشه داستایفسکی با این نگاه ژرف به زندگی و انسان، یکی هم میشه تام تیکوئر با اون نگاه سردستی و دم دستی ش توی ران لولا ران؛ زبونم لال دارم چیو با چی مقایسه می کنم ولی مجبورم فقط به خاطر اینکه جفتشون یه جور نگاه قمار گونه به زندگی دارن، اما میان ماه من تا ماه گردون . . . .

اگه زنده برگشتم بهتون توصیه ی اکید می کنم این رمان رو از دست ندید:

قمار باز

نوشته ی فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی

ترجمه صالح حسینی

انتشارات نیلوفر

238 صفحه

2800 تومان

اگرم سقوط کردم خداحافظ همه تون

No comments: