Tuesday, July 20, 2010

جنگل - 4

دريا هميشه صخره هايش را

بيابان هميشه ستاره هايش را

جنگل اما تنها

گاهي

گاهي

گاهي مهتابي است.

14 comments:

نعیمه said...

من خیلی خنگم خیلی.
تازه با کامنتی که گذاشتی فهمیدم اون یغمای لعنتی کجاست.
متاسفم ولی من همیشه دست می زارم رو چیزهایی که بدجوری رو اعصابمه.
و مثل این که فقط رو اعصاب من نیست.
سلام
وقتت به خیر
شاعر شدنت مبارک
انقدر از جنگل ننویس که ما همه داریم توش زندگی می کنیم

مهربون said...

ها اینجوری هم نیست شاعر گاهی همیشه می تابد اگر ما بخواهیم باور کن

مهربون said...

حسی از آرامش هست تو این شعر که نمی تونی دوستش نداشته باشی

مهدیه said...

جالب بود.
فقط فکر کنم بعد از دو تا "را " سه نقطه بذاری بهتره...جهت کمک به معنی.
بله!
غم انگیزه...

elham* said...

باور مهتابی

rira said...

و من هر از گاهي با خنده اي بر لب
آنگاه كه رويت مهتاب من مي شود.
ميشه از لينچ و فيلم آيلند ايمپاير بنويسي؟

اراکده said...

هوا تاریک
آبی ابری
رود پر دود
..............

سمیه said...

من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

سمیه said...

من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

سمیه said...

من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

سمیه said...

من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

سمیه said...

من شاعر نیستم ولی فکر کنم شعرت یه کم ایراد داره چون آخر سطرهای یک و دو را گذاشتی باید سطر آخر هم جوری باشه که را داشته باشه

فاطمه اختصاری said...

مرسی دوست
بله
اتفاقات جالبی نبود
غم داشت و ...

Unknown said...

سکوت جنگل